دل دله

معنی کلمه دل دله در لغت نامه دهخدا

( دلدلة ) دلدلة. [ دَ دَ ل َ ] ( ع مص ) رفتن. ( از منتهی الارب ). ذهاب. ( از اقرب الموارد ). || اضطراب کردن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || جنبانیدن سر و اعضا را در رفتار. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). جنبانیدن. ( المصادر زوزنی ). جنبانیدن چیزی آویخته. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). دِلدال. رجوع به دلدال شود.

جملاتی از کاربرد کلمه دل دله

بی ذکر دی نبود از باد دهانش دل تا در خم ابرویش دله گوشه نشین باشد
از که نالم با که گویم این گله من شدم سودایی اکنون صد دله
دله (به عربی: دلة) یک روستا در سوریه است که در ناحیه حمرا واقع شده‌است. دله ۵۳۵ نفر جمعیت دارد.
در ایران آزمون دله توسط کانون زبان برگزار می‌گردد.
بار خدايا! دله در مهر تو خالصند، و چشمها به سوى تو نگران و زبانها به نامتو گوياست و داورى كارها به پيشگاه تو عرضه گردد، پس ميان ما و قوم ما حقيقت راآشكار كن .
این قهوه دادن همواره به همراه قوانینش در اکثر مراسم‌های رسمی و غیررسمی به خصوص در مراسم خواستگاری، مهمانی‌های رسمی من‌جمله عید فطر و در مراسم سوگواری اجرا می‌شود. دله‌های قهوه، فنجان‌های مخصوص و کوچکی دارند.
پیشوای فرقه پروتانیکال کلاسی برای بچّه‌های به بلوغ نرسیده در مورد گناهان و تخلف‌های آشکار گذاشته و آگاهی می‌دهد؛ و به آن‌ها یک ربان سفید به عنوان یادآوری بی‌گناهی و پاکی می‌پوشاند. وقتی که پسرش به یک کار اقرار می‌کند، روحانی دست او را هر شب به چارچوب تخت می‌بندد. دکتر و زن بیوه با بچه‌ها روستا به مهربانی برخورد می‌کنند اما ماما را تحقیر می‌کنند واو با دختر جوانش شب هنگام دیده می‌شود. شخص مهم که ارباب خانه بزرگی است برای جشن محصول روستایی‌ها برنامه‌ریزی می‌کند، خیلی از آن‌ها کارگر کشاورزی هستند. او به‌طور خلاصه ایوا را بدون هیچ دلیل مشخصی نادیده می‌گیرد و هنوز به درستی از کشاورزی که پسرش مزرعه شخص مهم را با دله‌دزدی خراب می‌کند دفاع می‌کند.
زنهار، بدزدی دله، یک قافله مسپار ؛ لله، بگرگی یله رنج گله مپسند!
شرح این بگذارم و گیرم گله از جفای آن نگار ده دله
کاش مرا دو دل همی بود که به یکی از آن دو همی زیستم، اما در عشق تو یک دله ام و برنج اندرم.
این جزیره میزبان مرغ دله، شیر دریایی گالاپاگوس، لاک‌پشت گالاپاگوس، کودن پاآبی، کودن پاقرمز، مرغ گرمسیری، ایگوانای دریایی، دلفین وکاکایی دم‌چلچله‌ای است. در آب‌های نزدیک کوسه ،پرتوماهی و شاه‌میگو وجود دارد.
کنون بود که ز گرما گران شود بر تن سمور و قاقم و سنجاب و دله و روباه
با ما جانا تو دوستی یک دله کن مهر دگران اگر توانی یله کن
در پی هر آرزو او هم بصد دل میدود راه حق را چون نبیند تا نگردد یک دله
در درگه ما دوستی یک دله کن هر چیز که غیرماست آنرا یله کن