دو پر

معنی کلمه دو پر در لغت نامه دهخدا

دوپر. [ دُ پ َ ] ( ص مرکب ) که دو تا پر دارد. دارای دو پر مانند تیر و نیزه.( یادداشت مؤلف ). با دو جناح ، چون مرغ :
خدنگ سه پرکرده ز آهن گذار
چو مرغ دوپر بر سر مرغزار.نظامی.|| قسمی از اقسام جو. ( یادداشت مؤلف ).
دوپر. [ دُ پ ِ ] ( ق مرکب ) دودفعه ، چه «پر» پل است که دفعه و کرت باشد. ( لغت محلی شوشتر ). دوبار. رجوع به دوبار و دوباره شود.

معنی کلمه دو پر در فرهنگ فارسی

دو دفعه .

جملاتی از کاربرد کلمه دو پر

این جهان با این دو پر اندر هواست زین دو جانها موطن خوف و رجاست
ماتیلدا در ۱۰ سپتامبر ۱۱۶۷ در نوتردام دو پری در نزدیکی روآن در نورماندی درگذشت و در کلیسای بک-هلوآن به خاک سپرده شد. سپس پیکرش را در سال ۱۸۴۷ به کلیسای جامع روآن منتقل نمودند و درآنجا به خاک سپردند.
گر به دو پر درشکست ملک خسان را چه شد ملک سبا جبرئیل هم به دو پر درشکست
تا دو پر باشی که مرغ یک پره عاجز آید از پریدن ای سره
ز نوش و زهر جهان چون رهی که تعبیه است؟ دوا و درد ز بهر تو در دو پر ذباب
رنه‌نوتت را به شکل زنی با سر مار کبرا یا یوریس شهریاری با روسری آراسته به دو پر یا قرص خورشید یا دو شاخ گاو نر به نمایش کشیده‌اند.
اگر دو نفر دو پر یکسان باشند: در این حالت مسلماً ۴ برگ از ۵ برگ انتخابی هر نفر مشخص شده‌است و یکسان است، پس برگ پنجم هرکس بزرگ‌تر باشد برنده است، و اگر بزرگ‌ترین برگ، روی زمین باشد، بازی مساوی است و پولی که وسط است، بین افراد مساوی تقسیم می‌شود.
شکل ابروی آن خجسته تذرو دو پر زاغ بود بر سر سرو
زلفش زاغی سیاه شسته بشاخ گهر بیضه خورشید و ماه در زده زیر دو پر
پشت تو قوی باد بدین صدرل و برادر جان و دل بدخواه شما هر دو پر آذر
ای کاش من و تو را کمی مدرک بود خودخواهی هر دو پر نبود اندک بود
دو پر مایه بیدار و دو پهلوان یکی پیر و باهوش و دیگر جوان
در این تصویر، اژدها، به شکل ماری بزرگ ترسیم می‌شود که دست و پاهایی همچون شیر دارد. بر روی کتف‌ها و بالای پاهای این جانور، پشم‌هایی دیده می‌شود. پشتش حالتی شبیه پولک دارد و زیر شکمش، خط‌هایی موازی است. اژدها در هیچ‌یک از نگارگری‌های ایرانی، بال ندارد؛ ولی در اسطوره‌ها و داستان‌های عامیانه بالدار هم در نظر گرفته شده‌است، همان‌طور که در فرهنگ دهخدا آمده :جانوری اساطیری به‌شکل سوسماری عظیم دارای دو پر، که آتش از دهان می‌افکنده و پاس گنجهای زیرزمین می‌داشته‌است.
زی حلم و طبع تو نسب آرند کوه و بحر زآنند هر دو پر گهر و پر درر شده