دست فراخ

معنی کلمه دست فراخ در لغت نامه دهخدا

دست فراخ. [ دَ ت ِ ف َ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دست گشاده و باسخاوت. || سخاوت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
چنین داد پاسخ که دست فراخ
همی مرد را نو کند برگ و شاخ.فردوسی.
دست فراخ. [ دَف َ ] ( ص مرکب ) باسخاوت. سخی. بخشنده : کس از او [ پیغمبر صلوات اﷲ علیه ] خوش خوی تر ندید دست فراخ تر و دلیرتر از وی کس ندید. ( ترجمه طبری بلعمی ).

معنی کلمه دست فراخ در فرهنگ فارسی

با سخاوت سخی . بخشنده

جملاتی از کاربرد کلمه دست فراخ

چنین داد پاسخ که دست فراخ همی مرد را نو کند یال وشاخ