درتابیدن. [ دَ دَ ] ( مص مرکب ) تابیدن. تافتن : به خانه در ز نور قرص خورشید همان بینی که درتابد به روزن.ناصرخسرو.رجوع به تابیدن شود.
معنی کلمه در تابیدن در فرهنگ فارسی
تابیدن تافتن
جملاتی از کاربرد کلمه در تابیدن
شه ناصردین آن که بر رای منیرش تابیدن خورشید درخشنده محال است
بر رشتهٔ پروین زده صد سوزن طعنه تابیدن عکس گهر از بند کلاهت
میکند چپ تابی این چرخ گردان باطلش رشته آمال تابیدن ندارد این همه
هوم در عالم ماده به صورت گیاه دور کنندهٔ دشمنان و سرور گیاهان مطرح شدهاست. در هوم خاصیت شفابخشی نیز موجود است. فشردن گیاه هوم در مراسم آئینی با پدیدههای آسمانی تابیدن خورشید و باریدن باران پیوند مستقیم برقرار میکند.
تار واژهای فارسی است به معنای رشته یا نخ. این واژه برخاسته است واژهٔ «تاثرا»[الف] (به معنای رشته) از زبان اوستایی است که خود از ریشهٔ «تن»[ب] یا «تمپ»[پ] از واژگان هند و اروپایی است که به معنای کشیدن یا تابیدن بودند.
فرهنگ پخت غذا باشندگان افغانستان با کشوهای پیشرفته فرق دارد. زیاده مردم افغانستان بهخصوص روستا نشینان به نسبت تابیدن آفتاب زیاد به غذای چرب و میوه جات شیرین علاقمندی دارند. از لحاظ فرهنگی غذاهای این کشور به دو صنف تقسیم شده میتواند. یعنی غذا متنوع که دارای مقدار زیاد پروتیینها شحمیات انرژی و کالوری میباشد که نصیب دارندگان است. نوع دوم آن غذای کم انرژی دارای مقدار کم مواد ضروری میباشد. غذای نشایسته دار نصیب غریبان و ناداران است. صبحانه مردمان دارا مانند کشورهای دارا میباشد. ناشتای صبح افراد غریب نان خشک و چای میباشد. بعضی افغانها با غذای صبح شکر ٫ کشمش ٫گر (شیره نیشکر)٫ انگور٫ خربوزه نوش جان مینمایند. در بعضی قریه جات شمال صبحانه آنها مانند نان عصر میباشد. حدود صد سال پیش صبحانه مردم دارا نوشیدن شیر یا چای با سمبوسه قدلمه گوشفیل خجور بود که توسط خانمهای خانه ساخته میشد؛ که فعلاً کم مروج است. در قریه جات مردم اکثر ضروریات خود را از حیوانات و زمینهای خود پوره مینمایند. باشندگان اصلی مزارشریف شبرغان میمنه به نسبت خوردن زیاد خربوزه و کشمش قوی سفید چاق و فربه میباشد. برخلاف باشندگان اصلی جلالآباد لغمان و خوست به نسبت شدت گرما در تابستان لاغر ودارای چهره تیره میباشند.
که دریای چین تا میانش بدی ز تابیدن خور زیانش بدی
بنا بر روایاتی زوئه همسر نیکوستراتوس، از صاحبمنصبان بلندمرتبهٔ رومی بود که در نیمهٔ دوم سدهٔ سوم میلادی در رم میزیست. او برای ۶ سال قدرت تکلمش را از دست داد و درمانی برای این مشکل او یافت نشد. یک روز او شوهرش را در زندانی که مسیحیان را در آن نگهداری میکردند همراهی مینمود که با سباستیان قدیس مواجه شد. ناگهان نوری الهی بر سر سباستیان تابیدن گرفت و در تمام زندان پخش گردید. زوئه در برابر سباستیان زانو زد و او با یاریخواستن از خدا زوئه را درمان نمود.
بنو در اساطیر مصر باستان، تجسم خورشید به هنگام طلوع خورشید و تابیدن پرتو خورشید بر روی ستون خورشید بود. هرودوت روایت میکند که بنو روایت کنندهٔ ققنوسی بود که هر پانصد سال یکبار در معبد پدیدار میشد و زایش مجدد او از تخم جسد مرده خویش میسر میشد.
به چیرگی طهمورث بر اهریمن در شاهنامه هم اشاره شدهاست. پس از تابیدن فرهٔ ایزدی از طهمورث، او رفت و اهریمن را به افسون ببست و بر وی زین نهاد و زمانتازمان سوار بر وی گرد گیتی میتاخت. دیوان چون چنین دیدند به جنگ شاه برخاستند. طهمورث دو بهره از ایشان را به افسون ببست و باقی را با گرز گران تارومار کرد. چون ایشان را به بند کشید، دیوان به وی گفتند که اگر ما را رهاییبخشی تو را هنری یاد خواهیم داد که تا این زمان نشناخته باشی و آن هنر نبشتن بود:
۵ -دوام: مطمئناً مواد متشکلهٔ ژئوتکستایل باید در برابر عوامل شیمیایی، بیولوژیک و اشعه ماوراءبنفش که ممکن است حاصل از تابیدن نور
دلیل دایره بودن رنگینکمان این است که قطرههای آب با زاویهٔ بین ۴۰ تا ۴۲ درجه از زاویهٔ ورودشان خارج میشوند و تجمع این پرتوها در هنگام تابیدن نور به قطرههای باران باعث میشود که یک دایره تشکیل شود ولی اگر خورشید خیلی پایین باشد مثلاً هنگام صبح یا غروب ما فقط یکنیمه از این کره را میبینیم و هر چه خورشید بالاتر باشد ما مقدار کمتری از دایرهٔ رنگینکمان را میبینیم. تنها راهی که بتوان دایرهٔ کامل رنگینکمان را دید این است که به بالای قطرههای باران رفته و خورشید را در پشت سر خود داشته باشیم؛ مثلاً در داخل هواپیما یا بالای یک آبشار میتوان یک رنگینکمان دایرهای کامل را دید.
وجود شمس را روشن دلیلی است فروغ شمس، تابیدن ز روزن
که روی هوا سرخ و زرد و بنفش ز تابیدن رنگهای درفش
بیابانی آمدش ناگاه پیش ز تابیدن مهر پهناش بیش
از جفای چرخ نالیدن نمی آید ز من گوش خصم سفله تابیدن نمی آید ز من
طور موسی را قرین و یار شد در خور تابیدن انوار شد
از تابش دل، تن ضعیفم شده است این رشته زبونتر شود از تابیدن