معنی کلمات حرف "ن" - صفحه 20
- نوا پرداز
- نوائب
- نوابخش
- نواجم
- نواح
- نواحل
- نوارا
- نواران
- نواردوزی
- نوای مخالف
- نوبار
- نوباغ
- نوبالغ
- نوباوگی
- نوبت زدن
- نوبت گرفتن
- نوبتی زدن
- نوبختیان
- نوبرده
- ننشستن
- ننله
- ننمودن
- نوبنا
- نوبند
- نوبنیان
- نوریاب
- نورپرورد
- نوروزلو
- نوروزان
- نوبه ای
- نوبه زن
- نوبین
- نوبیه
- نوتاش
- نوترکی
- نوره خانه
- نورهی
- نورود
- نوروز جلالی
- نوروز خاصه
- نوروز صبا
- نوروز عرب
- نوروز ماه
- نوروم
- نورک
- نوزادگی
- نوساخته
- نوسال
- نوش بخش
- نوش بر
- نوش بهر
- نوش جام
- نوش جای
- نومولیت
- نومیدوار
- نون و القلم
- نونا
- نونشانده
- نونشست
- نوور
- نوویه
- نوپردازی
- نوپیدا
- نوپیشه
- نوچی
- نوژن
- نوک برگشته
- نوک کند
- نوکاریز
- نویه
- نویک
- نژد
- نژو
- نکاز
- نکبت بار
- نکته جو
- نکته سنجی
- نکته شناس
- نکته فهم
- نکته پردازی
- نکته پرور
- نکته پیوند
- نکته چین
- نکته گذار
- نکته گوی
- نکرده کار
- نکری
- نکو رسمی
- نکو رنگ
- نکو رویی
- نکو سخن
- نکو سرشت
- نکو سیر
- نکو سیرتی
- نکو شدن
- نکو صورت
- نکو عهد
- نکو فال
- نکو فرجام
- نکو فعل
- نکو محضر
- نکو محضری
- نکو منظر
- نکو نامی
- نکو چشم
- نکو چهره
- نکو کرداری
- نخوت پیشه
- نخودفرنگی
- نخودک
- ندیمی
- ندیک
- نخستینه
- نخفته
- نخل بالا
- نخل جمال
- نخل طور
- نخل مومین
- نخل ناخدا
- نخل پیر
- نخل گل
- نخلبن
- نخلک
- نخم
- نخوت داشتن
- نقص نقطه ای
- نقطه ویرگول
- نقطۀ بحرانی
- نقع
- نقول
- نقیم
- نلعب
- نمارق
- نماز امام زمان
- نماز عصر
- نماز عید
- نماز قضا
- نماز میت
- نماز واجب
- نماز گزاردن
- نمازهای واجب
- ناصر کیا
- ناظر بیوتات
- نخس
- نخست زاد
- نذر و نیاز
- نر و مادگی
- نرا
- نراق
- نراندامه
- نرث
- نرجه
- نرخ بازار
- نرخ گذاری
- نرخه
- نرگسستان
- نظرقربانی
- نقص خطی
- نقص شبکه
- نمایاب
- نمایش تاریخی
- نمایش پیشامدی
- نمایشگر بالا
- نمایشی کردن
- نمر باقر النمر
- نمله
- نمم
- نمن
- نمودار رشد
- نیاز انرژی
- نیازسنجی
- نیازهای سلامت
- نیازیدن
- نیام تن
- نیایشگاه هندوها
- نیروهای شبه نظامی
- نیروی الکتروضعیف
- نیروی جاذبه
- نیروی عمودی
- نیروی محرک الکتریکی
- نیروی پایستار
- نیزه دار
- نیزه ور
- نیزک
- نیشه
- نیشگون
- نیلا
- نیم کاسه
- نیمه بلورین
- نیمه تراوا
- نیم راه
- نیم زبان
- نیم سایه
- نیم فلج
- نیم چند
- نیم تخت
- نیم بالان
- نزدیکی کردن
- نزیم
- نزیهه