نخل مومین. [ ن َ ل ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نخل موم. نخلی که نخلبند سازد : بلی نخل خرمای مریم بخندد بر آن نخل مومین که علاّن نماید.خاقانی.گر به اول نستدندی اصل شیرینی ز موم نخل مومین در رطب شیرین تر از قند آمدی.خاقانی.نخل بستان و ترنج سر ایوان ببرید نخل مومین را هم برگ ز بر بگشائید.خاقانی.
معنی کلمه نخل مومین در فرهنگ فارسی
نخل موم نخلی که نخلبند سازد
جملاتی از کاربرد کلمه نخل مومین
شود گر آب دل در سینه گرمم عجب نبود کند این نخل مومین چون در آتشخانه خودداری؟
سایه دستی اگر از حفظ او آرد به دست نخل مومین از گداز ایمن بود در آفتاب
عجب نبود کز آن رو آب می گردد دل صائب هوا چون آتشین شد نخل مومین در گداز افتد
به اندک روی گرمی از خجالت آب می گردم مرا چون نخل مومین سردی بازار می سازد
گر به اول نستندندی اصل شیرینی ز موم نخل مومین را رطب شیرین تر از قند آمدی
یک نظر قانع شو از عالم کمال نخل مومین را تماشا خوشتر است
چند امید به خوی تو ستمگر بندم؟ نخل مومین به هواداری اخگر بندم
بلی نخل خرمای مریم بخندد بر آن نخل مومین که علان نماید