نواح

معنی کلمه نواح در لغت نامه دهخدا

نواح. [ ن ُ ] ( ع مص ) گریه و ماتم نمودن به آواز بلند. ( از آنندراج ). نوح. نیاح. نیاحة. مناحة. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نیاحة شود.
نواح. [ ن َوْ وا ] ( ع ص ) بسیار نوحه و زاری کننده. || ( اِ ) پرنده ای است شبیه قمری. ( از اقرب الموارد ).
نواح. [ ن ُوْ وا ] ( ع اِ ) مأخوذ از تازی ، به معنی : نواحی و حوالی و محال و ساحل و کنار دریا. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نواحی شود.

معنی کلمه نواح در فرهنگ فارسی

ماخوذ از تازی به معنی : نواحی و حوالی و محال و ساحل و کنار دریا ٠

جملاتی از کاربرد کلمه نواح

کتینگ دوبار ازدواج کرد. ازدواج نخست وی با ناتالی چارلوتی پیندلیتون استشنک (۱۸۵۲ – ۱۸۷۵ میلادی) در ۹ ژوئن ۱۸۷۴ بود. همسر وی دختر نواح هانت استشنک و انا پیرس (تخلص قبل از ازدواج، پندلیتون) استشنک و خواهر انا پیندلیتون استشنک بود، خواهر وی انا کسی بود که همراه با مارسیا مید، نخستین شرکت مهندسی را در شهر نیویورک پایه‌گذاری نمود. او یک سال پس از ازدواج وفات کرد و آن‌ها صاحب یک فرزند بودند:
ز هر جزوت چو مطرب می‌توان ساخت ز چشمت ساختن نواح تا کی