نخستینه

معنی کلمه نخستینه در لغت نامه دهخدا

نخستینه. [ ن ُ خ ُ / ن َ خ ُ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ) نخستین. اولی. اولیه :
سکندر بفرمود کآرند ساز
برندش به جای نخستینه باز.نظامی.

جملاتی از کاربرد کلمه نخستینه

ای نخستینه فیض عالم جود اولین نسخهٔ سواد وجود
بر نخستینه عهد باید بود وندران جد و جهد باید بود