نوبنیان

معنی کلمه نوبنیان در لغت نامه دهخدا

نوبنیان. [ ن َ / نُو ب ُن ْ] ( ص مرکب ) نوبنیاد. نوبنا. تازه ساز. تازه تأسیس.

معنی کلمه نوبنیان در فرهنگ فارسی

نوبنیاد

جملاتی از کاربرد کلمه نوبنیان

معلوم شد که سه تن از این نه تن واقعاً سعی به فرار کرده بودند. تلاش بچه گانه آنها در مرحله اول آن خنثی شده بود. ولی این نه نفر که تصور می‌رفت نظریه پردازان اصلی گروه‌های مسلح نوبنیان بودند به تلافی سوء قصد موفق رهبران ساواک، حکومت و تجار توسط چریک‌های فدایی، و به خاطر ارتباطاتشان با مبارزینی که آزاد مانده بودند اعدام شدند.
او یکی از نخستین زنان بومی کانادا بود که از «بیمارستان عمومی وینیپگ» در رشتهٔ پرستاری در سال ۱۹۵۸ میلادی فارغ‌التحصیل شد. وی تا مدتها، سرپرستارِ بخش زنان و زایمان بود تا آنکه در سال ۱۹۷۳ میلادی به سازمان نوبنیان «مراقب‌های مداوم افراد نیازمند» که برای تأمین نیازهای بهداشتی و سلامت چنین افرادی در مرکز وینیپگ برپا شده بود. وی همچنین استاد رشتهٔ پرستاری در «دانشکدهٔ رِد ریور» بود و در سال ۱۹۹۶ بازنشسته شد. وی پس از بازنشستگی مجدداً به دانشگاه رفت و لیسانس روان‌شناسی و و فوق‌لیسانس «مطالعات میان‌رشته‌ای» گرفت.