نوبالغ

معنی کلمه نوبالغ در لغت نامه دهخدا

نوبالغ. [ ن َ/ نُو ل ِ ] ( ص مرکب ) پسری نوبالغ؛ ریدک خواب دیده. دختر نوبالغ؛ عالق. ( یادداشت مؤلف ). پسر یا دختری که تازه به حد بلوغ رسیده است. تازه بالغشده. نوبلوغ.

معنی کلمه نوبالغ در فرهنگ فارسی

پسری نو بالغ : ریدک خواب دیده ٠ دختر نو بالغ : عالق ٠ پسر یا دختری که تازه به حد بلوغ رسیده است ٠

جملاتی از کاربرد کلمه نوبالغ

در باغ لوگزامبورگ، او عاشق کوزت نوبالغ و زیبا می‌شود. تناردیه‌ها نیز به پاریس مهاجرت کردند و پس از دست دادن مهمان‌خانه خود در فقر زندگی می‌کنند. آن‌ها با نام مستعار «ژوندرت» در خانه گوربو سکونت دارند (تصادفاً همان ساختمانی که والژان و کوزت پس از ترک مهمان‌خانه آن‌ها مدت کوتاهی در آن زندگی کردند). ماریوس نیز در همان ساختمان، در همسایگی تناردیه‌ها زندگی می‌کند.