معنی کلمه نکو فعل در لغت نامه دهخدا نکوفعل. [ ن ِ ف ِ ] ( ص مرکب ) نکوکردار. خوش رفتار : نام نیکو را بگستر شو به فعل خویش نیک تات گوید ای نکوفعل آنکه او آوا کند.ناصرخسرو.
جملاتی از کاربرد کلمه نکو فعل گویی از اسم نکو مرد نکو فعل شود نی چو بد باشد تن اسم ورا تاوان نیست شاخ وفا را به نکو فعل خویش بر ور بیخار کمآزار کن دیدم پریر ساده غلام بخارئیی زیبا و دلفریب و نکو فعل و خوب قول