نوبتی زدن

معنی کلمه نوبتی زدن در لغت نامه دهخدا

نوبتی زدن. [ ن َ / نُو ب َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) نوبت زدن. نوبت نواختن. نقاره زدن : گفت گمان چیست که نوبتی بزدند و وکیل رفت ؟ ( تاریخ بیهقی ص 450 ).
کی توان زد ز روی رحمت و بیم
این چنین نوبتی به زیر گلیم.؟ || خیمه زدن. خیمه و خرگاه برپا کردن : در میانه هر دو لشکر نوبتی زدند و کرسی زر مرصع به جواهر بنهادند. ( فارسنامه ابن بلخی ص 76 ). سلطان بفرمود تا از جهت اوسراپرده و نوبتی زدند و به احترام و به حرمت فرودآوردند. ( راحة الصدور ).
چوفرمان چنین آمد از کردگار
که بیرون زنم نوبتی زین حصار.نظامی.شنیدم کز پی یاری هوسناک
به ماتم نوبتی زد بر سر خاک.نظامی.

معنی کلمه نوبتی زدن در فرهنگ فارسی

نوبت زدن ٠ نوبت نواختن ٠ نقاره زدن ٠ یا خیمه زدن ٠ خیمه و خرگاه بر پا کردن ٠

جملاتی از کاربرد کلمه نوبتی زدن

برای بار یافتن بایستی از پیش درخواست شود که به این کار بارخواهی گفته می‌شود و شخصی که درخواستش پذیرفته شده باریاب نامیده می‌شود. در بسیاری از کتب نگاشته شده در مورد پادشاهان و در بار پادشاهان به دو نوع مجلس بار، بارعام و بار خاص اشاره شده‌است. بعضی از اعمال و آیین‌هایی که در دربار انجام می‌پذیرد مختص به بارعام هستند مانند روز مظالم یا همان داد خواهی که فقط در بارعام انجام می‌پذیرفت یا نوبتی زدن که به مناسبت‌های مختلف انجام می‌شده، در بارعام نیز به کار می‌رفته‌است. به عبارتی دیگر این دو مورد را می‌توان از زیر مجموعه‌های بارعام دانست.