نمارق
معنی کلمه نمارق در فرهنگ فارسی
معنی کلمه نمارق در دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
نمرق (۱ بار)
«نَمَارِق» جمع «نُمْرقه» (بر وزن غُلغُله)، به معنای پشتی کوچک است که بر آن تکیه می کنند، و معمولاً به هنگام استراحت کامل از آنها استفاده می شود، و تعبیر به «مَصْفُوفَة» اشاره به تعدد و نظم خاصی است که بر آنها حاکم است.
. نمرق ونمرقه به معنی و ساده و پشتی است در مصباح گفته:«النُمْرُق:الوسادة» جمع آن نمارق است یعنی در بهشت پشتی هایی است ردیف هم و فرشهایی است گسترده، نمارق نکره است نمیشود مثل پشتیهای دنیا باشد. در نهج البلاغه حکمت 109 فرموده: «نَحْنُ النُّمْرُقَهُ الْوُسْطی بِها یَلْحَقُ التَّالی وَاِلَیْهایَرْجِعُ الْغالی» یعنی ما پشتی وسط هستیم آینده به آن ملحق میشود و غلوکننده به آن بر می گردد. محمد عبده در تفسیر این کلام گوید:همانطور که به پشتی برای راحتی و آرامش تکیه میکنند اهل بیت (علیهم السلام) نیز مانند و سادهاند که مردم در امور دین به آنها استناد کنند و وسطی اند یعنی معتدل و حد وسط اند که قاصر به آنها لاحق شده و متجاوز به آنها برمی گردد، نمارق فقط یکبار در قرآن مجید آمده است.
جملاتی از کاربرد کلمه نمارق
واژههائی مانند برنامه (برنامج)، فیروز، تنور، خندق، قناة، قلعة (کلات)، منجنیق، اسفناج، دیوان، برزخ، بلبل، حنا، یاسمین، سرو، عدس، شهی، آجر، گچ (به عربی جص)، خنجر (برگرفته از واژهٔ خونگر)، طربوش (بر گرفته از سرپوش) از پارسی گرفته شدهاند. در قرآن نیز واژگان پارسی فراوانی راه یافتهاست. که از این دید پرنفوذترین زبان بر ادبیات قرآنی انگاشته میشود: دین، سراج (برگرفته از چراغ)، جند، سجیل (بر گرفته از سنگ گل)، نمارق (جمع واژهٔ نرمک ایرانی به معنی بالش)، وزیر (از وَچیر پهلوی)، مسک (از مشک پهلوی)، عفریت (از آفرید).
به قرآن نیز واژگان پارسی فراوانی راه یافتهاست که از این دید پرنفوذترین زبان بر ادبیات قرآنی انگاشته میشود: جند= گُند (گندآور برابر با سرباز دلیر)، سجیل (بر گرفته از سنگگل)، نمارق (جمع واژه نرمک ایرانی به معنی بالش)، وزیر (از وَچیر پهلوی)، مسک (از مشک پهلوی)، عفریت (از آفرید).