ننمودن

معنی کلمه ننمودن در لغت نامه دهخدا

ننمودن. [ ن َ ن ِ دَ / ن َدَ ] ( مص منفی ) مقابل ِ نمودن. رجوع به نمودن شود.

معنی کلمه ننمودن در فرهنگ فارسی

مقابل نمودن

جملاتی از کاربرد کلمه ننمودن

باولی اقرار ننمودن که چه بر طریق کافران بودن که چه
چو پیمانه تن مردم همیشه عمر پیماید بباید زیر ننمودن همان یک روز پیمانه
ابزارهای سد دم از سنگ‌های تراش و با ملات ویژه دوران ساسانی گچ، ساروج و قلوه سنگ است، که همانند تمامی آثار این دوران، در برابر سیلاب‌های تند به همان استحکام، بازمانده‌است و با این که در دوره‌های بعد، به ویژه در دوران صفوی، تأسیساتی به آن افزوده شد، با این حال به دلیل رعایت ننمودن جنبه‌های فنی تعمیرات و پیوستگی‌ها، ویران شده و در حال حاضر تنها پایه‌ها و دیوار استوار و کانال خروج آب که در درون لایه‌های کلفت سنگی کنده شده، پابرجاست .