معنی کلمات حرف "و" - صفحه 3
- واحد سطح
- واسوخت
- وئی
- وبری
- وانیه
- وقت سحر
- وب باز
- وحیدی
- ورزو
- واگیری
- و کذلک
- وررفتن
- ویره
- وزنه بردار
- وقص
- وشکل
- وژدان
- وجد
- وابینی
- وانشان
- وطواط
- وجوه
- واله
- واماندگی
- وضع حمل
- واجبی
- وهو
- ویسپرد
- ونی
- واللیل
- واگیردار
- واق واق
- واحد طول
- واحد زمان
- ولایت عشق
- ولایت نامه
- واحد صنفی
- وحدانیت خدا
- وحدت ادیان
- والریان
- وابستگان
- وازلین
- واکنش دهنده
- وجدوا
- واجب شدن
- واحد کار
- وارغن
- وجدان کاری
- وطن دشمن
- وقایع نگاری
- وجوب
- واحد دامی
- وقوع
- وحدت اسلامی
- وهابیت
- واگیر
- واجب عینی
- والضحی
- واژگون شدن
- والنس
- واژه بخت
- وصفهم
- واقعیت عینی
- واخوردگی
- واسکو دو گاما
- واشک
- ولایت مطلقه فقیه
- ولگردی
- ویترای
- ویرایش مقاله
- وظیفه خوار
- وعدنا
- وقد
- وجدک
- وجهت
- وجوه شرعی
- وجوهکم
- ورپریده
- وثیقت
- وجدناه
- وازکتومی
- واسط کاربر
- وارونا
- وارونه رای
- واریختن
- واغارشاپات
- واقصه
- والا مکان
- وام خواهی
- وام دهنده
- وامداری
- واجب الذات
- واحد تکرارشونده
- واحد نوعی
- وادارندگی
- وادی قدس
- وادی لب
- واژونه خوی
- وایقان
- وثوق الدوله
- وای وای
- وضع اسما
- وقتیه
- وقف نبی
- واپسین
- وبگاه
- ویراژ
- ورنه
- وجوهات
- واجی
- وقت استراحت
- ورق پاره
- واهب الصور
- واهب العطایا
- واهشتن
- واهلش
- واکنش افزایشی
- واکنش الکتروشیمیایی
- واکنش جانبی
- واکنش پذیری
- واکنش گر
- واگردیده
- وثنی
- وجبت
- وجدها
- وجیب
- وجیه الدوله
- وجیها
- ورهرام
- وزن کم هنگام تولد
- وسوسه انگیز
- وشات
- وصال شیرازی
- وضع خاص
- وا شده
- وا مصیبتاه
- واباش
- وابستن
- وابستگی به مواد
- وابکی
- واتن
- واسوختن
- واصفی هروی
- والدگری
- وعده باطل
- وعده بهشت
- وهب بن منبه
- ولی کردن
- ویبراتور
- ویراسته
- ویرایش کردن
- ویلفرد مادلونگ
- وقفوا
- ولادت فاطمه زهرا
- ولایتهم
- ولوا
- ولی النعم
- وقت ظهور
- وقتی دلی
- وقف عام
- وهاد
- واچینی
- واژه پرداز
- واژگان کنترل شده
- واگشادن
- واگشاده
- واگشتن
- واگن مسافری
- وایابی
- وایچ
- وتب
- وثاب
- وحدت حوزه و دانشگاه
- وحیدا
- وداع خانه
- ودعک
- وراءه
- ورائه
- ورائکم
- ورز دادن
- وطن گاه
- وظایف مالی
- وعده و وعید
- وفى
- وقت تلف شده
- والدات
- والعصر
- والی عقرب
- وام زمین
- وانفسا
- واهیه
- واپس تر
- واپس داشتن
- واپس رو
- واپس شدن
- وضعیت عادی
- و سادات
- واقعه غدیر
- واقعه مسجد گوهرشاد
- واقف شدن