وقوع

معنی کلمه وقوع در لغت نامه دهخدا

وقوع. [ وُ ] ( ع مص ) افتادن. ( منتهی الارب ) ( ترجمه علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || واجب گردیدن قول بر کسی :وقع علیهم القول. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || تیز کردن به فسان : وقعته بالمیقعة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || داغ وقاع کردن بر سرین یا برسوی ران ستور. ( منتهی الارب ). || به جنگ درانداختن قوم را. || ثابت گردیدن حق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || فرودآمدن مرغ از هوا بر درخت یا بر زمین. ( غیاث اللغات از منتخب اللغه ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). فرونشستن مرغ. ( تاج المصادر ). || فروخفتن شتر و به زانو درآمدن ستور. || فراگرفتن بهار زمین را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || ناسزا گفتن و عیب کسی کردن و غیبت کردن. ( اقرب الموارد ). || مجازاً به معنی ظاهر شدن هر شی ٔ. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || روی دادن. رخ دادن. پیش آمدن. بروز. ظهور :
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.؟- وقوع یافتن ؛ رخ دادن. اتفاق افتادن. پیش آمدن. حادث شدن. واقع شدن.
|| ( اِ ) مکتب وقوع یا زبان وقوع ؛ مکتبی که در ربع اول قرن دهم هجری در شعر فارسی به وجودآمده و غزل را از صورت خشک و بی روح قرن نهم هجری بیرون آورد و تا ربع اول قرن یازدهم هجری ادامه داشت وبرزخی بود میان شعر دوره تیموری و سبک هندی و غرض از آن بیان حالات عشق و عاشقی از روی واقع بود. رجوع شود به کتاب مکتب وقوع از احمد گلچین معانی چ بنیاد فرهنگ ایران.

معنی کلمه وقوع در فرهنگ معین

(وُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) فرود آمدن ، قرار گرفتن . ۲ - (اِمص . ) بروز، ظهور.

معنی کلمه وقوع در فرهنگ عمید

۱. افتادن.
۲. فرود آمدن.
۳. قرار گرفتن.
۴. واقع شدن.
۵. (ادبی ) مکتبی در شعر فارسی قرن دهم که ویژگی عمدۀ آن بیان واقعیت و پرهیز از اغراق های شاعرانه بود، واسوخت.

معنی کلمه وقوع در فرهنگ فارسی

افتادن، فرود آمدن، قرارگرفتن، واقع شدن
۱- (مصدر ) اتفاق افتادن . ۲- فرود آمدن (مرغ از هوا ) . ۳ - (اسم ) بروز ظهور : (( بعد از وقوع این قضیه در اندک روزی اسماعیل میرزا تغییر سلوک با او کرده ... ) )

معنی کلمه وقوع در ویکی واژه

فرود آمدن، قرار گرفتن.
بروز، ظهور.

جملاتی از کاربرد کلمه وقوع

«وَ کانُوا یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ» ینقبون الجبال و یتّخذون فیها مساکن، و قیل یبنون من الحجارة، «بُیُوتاً آمِنِینَ» یعنی من الخراب و وقوع الجبل علیهم، و قیل من العذاب، و قیل من الموت.
حوادث ذیل به ترتیب ماه‌ها در سال ۲۰۰۷ در افغانستان به‌وقوع پیوست.
وقوع جمله اشیاء را محقق به بیند بر اراده حق مطلق
این روستا بر اثر سیل و رانش زمین در ۶ فروردین ۱۳۹۸ دچار تخریب بسیار گسترده شد بطوری که بر اساس خبر رسانه‌ها کاملاً محو شد. در زمان وقوع حادثه، روستا کاملاً از سکنه خالی شده بود و تلفات جانی در پی نداشت.
سخن به گوش رسان وی از زبان زمین شب وقوع زفافش به بهترین نسا
و قومی را نجّاری فرمود، و قومی را آهنگری. و ضعیفانی که طاقت عمل نداشتند بریشان ضریبه نهاد هر روز بر دوام، اگر روزی بسر آمدی و ایشان ضریبه آن روز نگزارده بودندی یک ماه بعقوبت آن غل بر گردن ایشان نهادی. و زنان را فرمود تا ریسمان می‌ریسند و از بهر فرعون جامه می‌بافند. موسی که ایشان را چنان دید گفت: عَسی‌ رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ این «عسی» در موضع رجاء نهاده‌اند، و «عسی» و «سوف» از خدا واجب است. یقول: عسی ربّکم ان یهلک فرعون و قومه، وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ بعد هلاکهم فِی الْأَرْضِ ای: ارض مصر. موسی این وعده که ایشان را داد از قول اللَّه داد که میگوید جلّ جلاله: وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ، ثمّ قال: فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ ای: یری ذلک بوقوعه منکم، لأنّ اللَّه لا یجازی علی ما یعلمه منهم من خطیآتهم الّتی یعلم انّهم عاملوها لا محالة و انّما یجازیهم علی ما وقع منهم. پس ربّ العالمین ظنّ موسی تحقیق کرد، و فرعون را و قبطیان را بآب بکشت، و زمین مصر و ملک مصر بنی اسرائیل را مسلم شد تا بروزگار داود و سلیمان علیهما السّلام.
و آن وقوعات، چنان با نظرم مقرون شد
فقال ابو بکر: یا بنیّة لا تقولی ذلک و لکن قولی کما قال اللَّه عز و جل: وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ. ذلِکَ اشاره الی الموت، ما کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ ای تکره ذکره و تستبعد وقوعه و المعنی فاستعدّ له.
قوله: «وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً» یعنی سقفا فی الارض. «مَحْفُوظاً» حفظه اللَّه جل و عز من الوقوع علی الارض الّا باذنه، کقوله: «وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ». و قیل محفوظا من الشیاطین بالشهب کقوله: «وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ رَجِیمٍ» و قیل محفوظا بالهواء من غیر علاقة و لا عماد. «وَ هُمْ عَنْ آیاتِها» ای الکفّار عن الادلة التی فیها کالشمس و القمر و النجوم، «مُعْرِضُونَ» غیر متفکرین فیها.
مرا نیست ز هجر تو سوی وصل تو راهی کسی رانبود ره ز وقوعی به محالی
ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً نزلت فی الولید بن المغیرة المخزومی، ای لا تهتمّ لاجله و کل امره الیّ و قوله: خَلَقْتُ وَحِیداً. فیه وجهان. احدهما: خلقته وحدی لم یشارکنی فی خلقه احد فیکون وَحِیداً نصبا علی الحال. و الثّانی، خلقته وحده لا ناصر له معه و لا مال له و لا ولد. فیکون نصبا بوقوع الخلق علیه. و قیل: وحیدا لغیر رشدة کما نزل فیه زنیم ای ملحق بالقوم لیس منهم. و قال «الحسن» کان یسمّی الوحید فی قومه.
إِنَّمَا النَّجْوی‌ مِنَ الشَّیْطانِ ای النجوی بالاثم و العدوان من فعل الشیطان و تزیینه و تسویله، لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا. حزنه و احزنه واحد، ای لیغمّ مؤمنی الصحابة به بما یتوهمون انه لوقوع بلیّة و مصیبة. وَ لَیْسَ الشیطان و لا نجویهم فیما بینهم بضار المؤمنین، شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ بعلمه و قضائه و قدره.