معنی کلمه وثوق الدوله در لغت نامه دهخدا
چون بد آید هرچه آید بد شود
یک بلا ده گردد و ده صد شود
آتش از گرمی فتد مهر از فروغ
فلسفه باطل شود منطق دروغ...
نیکبختان راست ابر فرودین
زیب بخش ملک و مشاطه زمین
تیره بختان راست باران بهار
سیل خرمن کوب و برق شعله بار
آن یکی چون مرغ پرد بر اثیر
درنوردد شش جهت را روی و زیر
نه بلا دامی به راهش افکند
نه کمند حادثه بر وی تند
این یکی آهسته پیماید رهی
لغزدش پائی و افتد در چهی
این یکی را آب سیل خانه کوب
آن یکی را مرکب سهل الرکوب
خاک آن را نیشکر بارآورد
این یکی را حنظل و خار آورد
این یکی را آتش افروزد چراغ
بر دل آن یک نهدچون لاله داغ
این یکی را باد پیک مژده بر
این یکی را حامل رنج و خطر...
وثوق الدوله در بهمن ماه 1329 هَ. ش. به سن قریب به هشتادسالگی درگذشت و در قم به خاک سپرده شد. رجوع به تاریخ رجال ایران ، مهدی بامداد ج 1 صص 348-352،و دیوان حسن وثوق ص 65 شود.