وئی

معنی کلمه وئی در لغت نامه دهخدا

وئی. [ وَ ] ( اِخ ) از بلاد اتروریا و در سه فرسنگی روم بوده است. مردم این شهر غالباً با رومیان در جنگ بوده اند و عاقبت در 395 ق. م. کامیلیوس سردار رومی پس از ده سال محاصره آن شهر را گرفته جمعی از مردم روم را بدانجا انتقال داد. ( تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ص 510 ). رجوع به اِتروریا و کامیلیوس ( کامیلوس ) شود.

جملاتی از کاربرد کلمه وئی

تو درجان وئی پیوسته جاوید بتو دارد حقیقت جمله امّید
کس ندید اندر آب و گل چو وئی دل و جان مثل او نیافت حئی
چون زجوی وئی بجوی او را سوی بیسوی رو بهل سورا
لحظه ‌ ای از کفش نئی بیرون هر زمان از وئی تو دیگرگون
سید اول وی است و سید آخر وی است سید آخر وئی گر آخری یا اولی
چو ازوی دم زدی او گوی دائم که از ذات وئی در عشق قائم
تو نیخکواه وئی نیخکواه تو اقبال همیشه بادی با نیخکواه خویش قرین