ولگردی

معنی کلمه ولگردی در لغت نامه دهخدا

ولگردی. [ وِ گ َ ] ( حامص مرکب ) عمل ولگرد. در تداول ، هرزه گردی. آوارگی. بی کاری. بی خانمانی.

معنی کلمه ولگردی در فرهنگ عمید

۱. بیکاری.
۲. هرزه گردی.
۳. آوارگی.

معنی کلمه ولگردی در دانشنامه آزاد فارسی

عمل کسی که وسیلۀ امرار معاش معلومی ندارد و از روی لاقیدی و تنبلی، درصدد تهیۀ کار برای خود برنمی آید. در قانون مجازات عمومی سابق در مواد ۲۷۳ و ۲۷۳ مکرر، ولگردی ازجملۀ جرایم محسوب می شد و دولت مکلف بود این گونه اشخاص را به کار مناسب وادار کند و در صورتی که از قبول کار امتناع کنند یا برای طفره از کار فرار نمایند، محکومیت آن ها به حبس جنحه ای تبدیل می شد. در حال حاضر مادۀ ۷۱۲ قانون مجازات اسلامی مجازات ولگردی را یک تا سه ماه حبس تعیین کرده است. به موجب مقررات آیین دادرسی مدنی و کیفری، شهادت کسی که به ولگردی اشتغال داشته باشد، به عنوان دلیل شرعی قابل استناد نیست و از موارد جرح شاهد محسوب می شود.

جملاتی از کاربرد کلمه ولگردی

غلام فاطمیا، زنی بود که شاهد قتل همسر خود در حین ناآرامی‌های بین مسلمانان و هندوها در سال ۱۹۴۷ بود. وی در این هنگام تعادل ذهنی خود را از دست داد و توسط پلیس به جرم ولگردی بازداشت شده و به آسایشگاه روانی زندان لاهور فرستاده شد. وی ۴۵ سال را در زندان لاهور سپری کرد. انصار برنی در حین بازدید از آسایشگاه روانی زندان وی را شناسایی کرد و در آزادی وی کوشید.