واشک
معنی کلمه واشک در لغت نامه دهخدا

واشک

معنی کلمه واشک در لغت نامه دهخدا

واشک. [ ش َ ] ( اِ ) واشق. واشه. باشه.به لهجه گیلکی از مرغان شکاری از خانواده عقاب است. این لغت ناگزیر در پهلوی هم واشک بوده که معرب آن واشق شده است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 296 ).

معنی کلمه واشک در فرهنگ فارسی

(اسم ) باشه
واشق واشه باشه .

معنی کلمه واشک در دانشنامه عمومی

واشک (بلوچستان). واشک ( اردو: واشک ) یک شهرک در پاکستان است که در ناحیه واشک واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه واشک

سرمایه وجودم از آه واشک دیده نیمی بسوخت ز آتش شد غرق آب نیمی
چون کوره سینه من ودل برک گل درو دیده دهان نایژه واشک چون گلاب
زسوز عشق رخ زرد واشک رنگینم بسان آبی تر دان ونار دانی خشک
پیش درگاه تو آرد روزگار او را به قهر روی زرد واشک سرخ ومغز خشک‌و چشم تر
در سال 2015، مجلس بلوچستان به اتفاق آرا قطعنامه‌ای را تصویب کرد که در آن از دولت استانی خواست یک بخش جدید ازبخش های کویته و کلات شامل مناطق نوشکی، چاغی، خاران و واشک تاسیس کند.
همچوماهی وسمندر ز آه واشک بی تو گه در آتشم گاهی در آب
می کشد پیوسته آه واشک می بارد مدام از مآل کار خود صائب خبر دارد چراغ
هرکس از خم عشق رنگی یافت عاشق واشک سرخ و چهره زرد
باشد بلنداقبال از آه واشک خویش گاهی به روی آتش وگاهی به زیر آب
همه شب از غروب تا به سحر منم وشمع واشک وخون جگر
میاز دست بخوان جهان که عقل براو ندیدجزدل بریان واشک پالوده