واپس تر. [ پ َ ت َ ] ( ص تفضیلی مرکب ) عقب تر. بازمانده تر : عمر همه رفت و به پس کس تریم قافله از قافله واپس تریم.نظامی.به زیر چنگ خرچنگ اندری تو از آن هر ساعتی واپس تری تو.عطار ( اسرارنامه ).هر که صبر آورد گردون بر رود هر که حلوا خورد واپس تر رود.مولوی.
معنی کلمه واپس تر در فرهنگ فارسی
بعقب جستن
جملاتی از کاربرد کلمه واپس تر
لیکن چو بدید روز نوروز واپس تر و کوچ در میانهست
حاسدم را آسمان پیش افکند از من و لیک هر چه واپس تر شوم هستم بسی زو پیشتر
هر کرا دلق ریا در بر بود از سگان کوی واپس تر بود
طرفه رسمی است که باشد ز همه واپس تر هر که در کوی تو پیش از همه جا می گیرد