وطن گاه

معنی کلمه وطن گاه در فرهنگ عمید

وطن، میهن، محل اقامت.

جملاتی از کاربرد کلمه وطن گاه

برون از وطن گاه آن دلکشان به ما کس نداده‌ست دیگر نشان
گرفته سنبلش بر گل وطن گاه سهیل آویخته از گوشهٔ ماه
گر جهان شد خراب باکی نیست چون وطن گاه جغد آبادست
گاه در صحرا و گه در کوه می سازم وطن گاه مجنون، گاه فرهادم، ببین احوال چیست؟
یاد آرید ای رفیقان وطن گاه گاهی در گلستانها زمن
گاه براند به نیم همچو کبوتر ز وطن گاه به صد لابه مرا خواند تا محضر خود
ز جانان گشت مشتق جان طبیعت وطن گاه عیانش شد حقیقت
ماهی تنی و می‌کنی از اشک من گریز نه ماهیان کنند وطن گاه زیر آب
تو گوهری و کوه وطن گاه کرده ای نشگفت ازین که کوه وطن گاه گوهرست