و سادات

معنی کلمه و سادات در لغت نامه دهخدا

وسادات. [ وِ ] ( ع اِ ) ج ِ وسادة. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به وسادة شود.

معنی کلمه و سادات در فرهنگ فارسی

(اسم ) جمع وساده

جملاتی از کاربرد کلمه و سادات

بابا یادگار متأهل نشده و فرزندی نداشته است. او دو نفر از یارانش به نام خیال و وصال را به سمت جانشین و «پیر» بر مریدانش برگزید و سادات خاندان بابایادگار از نسل آن دو نفرند. او توسط گروهی کشته شد و یارانش وی را در دامنهٔ کوه تخت سرانه در روستای زرده در دالاهو در استان کرمانشاه به خاک سپردند که آرامگاه بابا یادگار هم‌اکنون در آنجا قرار دارد. مجموعه کلام‌های بابایادگار و یارانش در دفتر دیوان گوره ثبت و موجود است.
تولا قصاریان به ابی صالح، حمدون بن احمدبن عمارةالقصار رضی اللّه عنه کنند و وی را از علمای بزرگ بوده است و سادات این طریقت و طریق وی اظهار و نشر ملامت بوده است، و اندر فنون معاملت، او را کلام عالی است.
از بزرگان قوم بود و سادات وقت. و وی را طریقی نیکو و سیرتی پسندیده بود و صاحب جنید بود و ابوالحسن نوری و جماعتی از کبرا، رضی اللّه عنهم وی را کلامی عالی و اشاراتی لطیف است اندر حقایق.
از اعیان قوم بود و سادات ایشان، و عالم به علوم شریعت و اصول و فروع و معاملات. عمری دراز یافت و با قدما صحبت کرده بود و اتباع تابعین را دریافته بود. از اقران بشر و سری بود و مرید حارث محاسبی و فضیل را دیده بود و با وی صحبت داشته و به همه زبان‌ها ستوده بود. و وی را کلام عالی است و لطایف سامی اندر فنون علم قوم.
در تصویب‌نامه‌ای که در تاریخ ۱۳۷۴٫۷٫۱۲ به تأیید ریاست جمهوری وقت رسید بخش لوداب به مرکزیت روستای گراب سفلی (که بعداً شهر شد) از ترکیب دهستان‌های لوداب و چین در تابعیت شهرستان بویراحمد ایجاد و تأسیس شد. درگذشته نام این منطقه به دلیل عبوررودخانه در آن لب آب بوده که بتدریج به لوداب تغیریافته‌است. ساختارجمعیتی آن طایفه ای وطوایف مختلفی ازقبیل تامرادی ، بادلانی، وکائد، سرکوهکی ،ساطحی، و سادات امام زاده علی در آن ساکنند. نام باستانی لوداب منطقه بویر بوده‌است که طوایف قدیمی آن بنا بر سیاست کوچ اجباری در سال ۱۰۰۴ مجبور به کوچ اجباری شدند.
در منطقه دهستان رودزرد (آسماری، پیرموسی، آبلشکر، رودزرد کایدرفیع، کلگه، چشمه روغنی، چال محمدحسین، آبله و …) طوایف بختیاری متشکل از گورویی، ممبینی، میلاسی، اورک، مکوندی، شیخ و سادات موسوی و میرسالاری ساکن هستند.
هرکه با طایفه بدان صحبت کند به نیکان آن طایفه بدگمان شود. و این قولی سخت متقن است و اندر خور مر اهل این زمانه را که جمله منکرانند مر عزیزان حضرت حق جل جلاله را، و آن از آن افتاده است که با این مستصوفان و اهل رسم صحبت کنند و فعلشان بر خیانت بینند و زبانشان بر دروغ و غیبت و گوششان بر استماع دوبیتی و بطالت و چشمشان بر لهو و شهوت و همّتشان جمله جمع کردن حرام و شُبهت. پندارند که متصوّفه را معاملت همین است و یا صوفیان را مذهب چنین. لا، بل که فعلشان همه طاعت است و زبانشان ذاکر حقّ و حقیقت و گوششان محلّ استماع شریعت و چشمشان موضع جمال مشاهدت و همّتشان جوامع اسرار ربوبیّت. اگر قومی پدیدار آمدند که اندر زمرهٔ ایشان خیانت بر دست گرفته‌اند، خیانت خائنان بدیشان بازگردد، نه بدان احرار جهان و سادات زمان.
از کبرا و سادات اهل طریقت بود. وی را تصانیف مشهور است اندر حقایق این علم و نسبت ارادت خود به جنید کردی، از بعد آن که ابوسعید خراز را دیده بود و با نِباجی صحبت کرده بود و اندر اصول، امام وقت بود.
مردم این بخش لرتبار و از ایل بهمئی از طایفه علاالدینی ، احمدی و سادات می باشند.