بیاضی

معنی کلمه بیاضی در لغت نامه دهخدا

بیاضی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) شعر عالی قابل یادداشت کردن در بیاض. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه بیاضی در فرهنگ معین

(بَ ) (اِ. ) کتاب و دفتری که از طول باز می شود و از عرض ، شیرازه بندی و ته بندی می شود.

معنی کلمه بیاضی در فرهنگ فارسی

( صفت ) شعر عالی قابل یاداشت کردن در بیاض

معنی کلمه بیاضی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بیاضی (ابهام زدایی). بیاضی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • احمد بن حسن بیاضی، معروف به بیاضی زاده، فقیه حنفی و قاضی دانشمند قرن یازدهم• علی بن عبدالجلیل بیاضی، محدث و متکلم شیعی سده ششم• زین الدین ابومحمد بیاضی، مشهور به «بیاضی» و «صاحب الصراط المستقیم» یکی از متفکران قرن نهم هجری قمری• علی بن محمد بیاضی بقاعی، ملقّب به زین الدّین و مکنّی به ابومحمد، متکلّم ، مفسّر ، منطقی، ادیب و شاعر امامی قرن نهم• علی بن یونس نباطی بیاضی، عالمی فاضل و محقق، فقیه، مفسر و متکلم بوده و در عین حال ادیبی فرزانه و شاعر
...

معنی کلمه بیاضی در ویکی واژه

کتاب و دفتری که از طول باز می‌شود و از عرض، شیرازه بندی و ته بندی می‌شود.

جملاتی از کاربرد کلمه بیاضی

حیرت‌ما حسن‌را افسون مشق جلوه‌هاست همچوآیینه بیاضی خوش قلم داریم ما
چون سواد آن بخارا را بدید در سواد غم بیاضی شد پدید
هر سوادی ازو بباض ملَک هر بیاضی ازو سواد فلک
بیاضی نه، ریاضی پر بنفشه؛ ز مشکین خط، چه خط؟ از مشک عارش!
تعجیل تیغ یار بود در هلاک ما حکم بیاضیی که به دفتر نمی‌رسد
بیاضی نه، سمن زاری دل افروز؛ خوش الحان مرغکان هر سو هزارش!
چندان دیده بر آسودم که از سوداش جز بیاضی و از بیاضش الاسوادی نماند. ذکری از خاموشی و فراموشی نموده اند، چه فراموشی و کدام خاموشی؟ بیت:
ابن سینا بر بیاضی دل نهد رگ زند یا حب خواب آور دهد
البیاضیه (به عربی: البیاضیة) یک روستا در سوریه است که در ناحیه اخترین واقع شده‌است. البیاضیه ۶۲۷ نفر جمعیت دارد.
هر چند نیست قتل مرا احتیاج حکم حکم بیاضیی گذرانده است گردنش
گردن شیشه می حکم بیاضی دارد که کسی از خط پیمانه نپیچد سر خویش