خرف

معنی کلمه خرف در لغت نامه دهخدا

خرف. [ خ َ ] ( ع مص ) چیدن میوه. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). || چیدن میوه برای کسی. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ). منه : خرف فلاناً. || اقامت کردن قوم در فصل خریف بجایی. || باریدن باران خریف و باران اول زمستان. این صیغه مجهول است و بصورت معلوم استعمال نمیشود. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خرف.[ خ َ رَ ] ( ع مص ) تباه شدن عقل از کلانسالی. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ). || حریص شدن بخوردن میوه تازه چیده.( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
خرف. [ خ ُ رُ ] ( ع اِ ) زمان داخل شدن در پائیز و در حدیث جارود آمده است : یا رسول اﷲ قد علمت ما یکفینا من الظهر ذودناتی علیهن فی خرف فنستمتع من ظهورهن اراد من الخرف وقت خروجهم الی الخریف. ( از تاج العروس ) ( از منتهی الارب ) ( از لسان العرب ).
خرف. [ خ َ رَ ] ( ع اِ ) یک نوع خرمایی که دانه آن سخت نشود. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خرف. [ خ َ رِ ] ( ع ص ) پیری که عقلش تباه شده باشد.( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). آنکه هیچ چیز نداند که چه گوید از پیری. ( مهذب الاسماء ).بسیار فرتوت و بی عقل. ( از فرهنگ اسدی ) :
تو نیز ای بخیره خرف گشته مرد
زبهر جهان دل پر از داغ و درد.فردوسی.عجب آید ز منوچهر خرف گشته مرا
کو ولایت ز شه شرق همی داشت نگاه.فرخی.هوای روشن بگرفت تیره رنگ سحاب
جهان گشته خرف گشت باز از سر شاب.مسعودسعد.بهار دولت او آن هوای معتدل دارد
که گردون خرف را تازه کرد ایام برنائی.انوری.گرنه خرف شد خریف از چه تلف می کند
بر شمر از دست باد سیم و زر بی شمار.خاقانی.وآنکه دواسبه رسید موکب فصل ربیع
دهر خرف بازیافت قوت فصل شباب.خاقانی.کز شرفش دهر خرف شد جوان.خاقانی.زو عالم خرف را برنای نغز یابی
زو گنبد کهن را دوران تازه بینی.خاقانی. || خِنگ. ( یادداشت مؤلف ). گُنگ. بهت زده. عقل ازدست داده. کودن. آنکه خردش تباه شده : امیر چون این نامه بخواند در حال مرا گفت این مرد خرف شده است و نداند که چه میگوید جوابش بنویس که صواب این است که ما دیده ایم. ( تاریخ بیهقی ). یک روز گفت بدین خلیفه خرف شده باید نبشت که من ازبهر قدر عباسیان انگشت درکرده ام در همه جهان. ( تاریخ بیهقی ).

معنی کلمه خرف در فرهنگ معین

(خَ ) [ ع . ] (مص م . ) میوه چیدن .
(خَ رِ ) [ ع . ] (ص . ) مرد کم عقل و پیر.
(خَ رَ ) [ ع . ] (اِ. ) تباهی خرد در اثر پیری .

معنی کلمه خرف در فرهنگ عمید

۱. = خرفت
۲. [مقابلِ جوان] [مجاز] پیر.

معنی کلمه خرف در فرهنگ فارسی

( صفت ) مرد کم عقل و پیر .
قریتی بزرگ و معمور بوده است در مرو

جملاتی از کاربرد کلمه خرف

مشاغل مزخرف می‌توانند شامل وظایفی مانند موارد زیر در خود باشند:
پیر فلک خرف شده کاش ایستد عنن زال زمین فلک زده کاش اوفتد عقیم
ای خرف پیر جوان شو ز سر تازه شد از یار هزاران قدید
و در جمله گفتار چون خمر است که عقل را سست کند و مرد چون اندر شرب آن افتاد هرگز بیرون نتواند آمد و خود را از آن باز نتواند داشت. و چون این معلومِ اهل طریقت شد که گفتار آفت است، سخن جز به‌ضرورت نگفتند؛ یعنی در ابتدا و انتهای سخن خود نگاه کردند، اگر جمله حق را بود بگفتند و الا خاموش بودند؛ از آن‌چه معتقد بودند که خداوند عالِم الاسرار است و مذموم‌اند خلایق اگر خداوند تعالت کبریاؤه جز چنین دانند؛ لقوله، تعالی: «أمْ یَحْسَبونَ أنّا لانَسْمَعُ سِرَّهم و نَجْویهُم بَلی و رُسُلُنا لَدَیْهم یَکْتُبُونَ (۸۰/الزّخرف).» یا می‌پندارند که من نمی‌دانم نهانی‌های ایشان؟ بلی می‌دانم و ملایکه نیز بر ایشان می‌نویسند و من عالم الغیب و مطلع الاسرارم. و قوله، علیه السّلام: «مَنْ صَمَتَ نجا. آن که خاموش باشد نجات یابد.» پس اندر خاموشی فواید و فتوح بسیار است و در گفتن آفت بسیار.
فکرگاهش کُند شد عقلش خرف عمر شد چیزی ندارد چون الف
کی بر طبق بید بر خوشه پروین دهقان خرف خوشه انگور فرستد
اولین اکران افران در سال ۲۰۱۴ کمدی رمانتیک آن لحظه مزخرف بود که وی همچنین تهیه‌کننده اجرایی آن بود. این فیلم که افران را در کنار مایلز تلر و مایکل بی جوردن به عنوان سه لیسانس در شهر نیویورک بازی کرد، علی‌رغم دریافت نظرات منفی منتقدان، به یک موفقیت تجاری متوسط دست یافت.
چرخ اگر مهر و مه و اخترش آرد به نثار نه شگفت است که هر پیر کهن را خرف است
از آیات دیگری که شیعه آن را منتسب به حسین می‌داند می‌توان به آیهٔ ۶ سورهٔ احزاب و ۲۸ سورهٔ زخرف اشاره نمود که در مورد ادامهٔ امامت از نسل وی تفسیر شده است. همچنین آیاتی چون ۷۷ سورهٔ نسا، ۳۳ سورهٔ اسرا و ۲۷ تا ۳۰ سورهٔ فجر — که در نزد شیعه سورهٔ حسین دانسته شده — از نظر شیعه به قیام و کشته شدن حسین اشاره می‌کند.
بر اساس دیدگاه ایرانیان زرتشتی حیوانات به دو دسته مخلوق اهرمزد و مخلوق اهریمن دسته‌بندی می‌شدند که مشتن حیوانات که از دید آنان موزی به‌شمار رفته و مخلوق اهریمن بودند از آداب زرتشی گری به‌شمار می‌رفته‌است. به این دسته از حیوانات خرفستر گفته شده‌است و زمانی برای کشتن آنان در نظر گرفته می‌شد حال آنکه اسلام همه عالم را مخلوق پروردگار یکتا می‌داند.
شروع ساخت فیلم از فیلمنامه اریک وارن سینگر با نام مزخرف آمریکایی شروع شد که در سال ۲۰۱۰ در لیست سیاه قرار داشت. ابتدا قرار بود بن افلک کارگردانی فیلم را عهده‌دار شود تا اینکه این مسئولیت به دیوید او. راسل رسید. او فیلم‌نامه سینگر را بازنویسی کرد و تولید فیلم آغاز شد.
هر لحظه فلک لعبتی از پرده برآرد این پیر خرف، بین چقدر طفل مزاج است
بهضنی حملها و تکادنی ثقلها. فرصت کو، مهلت کجا، که مزوری چند را بمزخرفی چند جواب فرستم تا بر رقعه مجهولی صره معلومی فشانم.
«به این خلیفهٔ خرف شده بباید نبشت که من از بهر عباسیان انگشت در کرده‌ام در همهٔ جهان و قرمطی می‌جویم و آنچه یافته آید و درست گردد بردار می‌کشند، و اگر مرا درست شدی که حسنک قرمطی است خبر به امیرالمؤمنین رسیدی که در باب وی چه رفتی. وی را من پرورده‌ام و با فرزندان و برادران من برابر است. اگر وی قرمطی است من هم قرمطی باشم!»
فخرفروش یا مُتفَرعِن در اصطلاح به کسی گفته می‌شود که دوست دارد خود را جزء طبقه خاصی مانند اشراف، روشنفکران، مشاهیر یا هر طبقه خاصی جا بزند؛ فرد فخرفروش تلاشی وافر برای حضور در اجتماعات گروه‌های فوق دارد، تا با شرح گردهمایی‌های آن‌ها خود را عضو شاخصی از آن‌ها و فراتر از عامه معرفی کند.
از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است می‌توان به دارایی‌های آوا، راه‌های فرعی، آن لحظه مزخرف و نوع شرور اشاره کرد.
گویم ار تو هم بدین مشغول باشی به بود زان که به سازد خرف را گرم دار دار خضاب
طبع نادان را ز دانا شادتر دارد سپهر ز انتظام افتد چو کار پیر خوانندش خرف
نمره ۱۰۵ زیارت. غرض حکومت بوشهر نسبت به دریابیگی معلوم (است). در طهران که بودم شروع به مزخرفات گفتن، که هیج کدام پا نداشت. حالا هم همانست، علی‌حده معلومات خودم را به وزارت جلیله خارجه عرض کرده‌ام به عرض می‌رساند.