تخیلات
معنی کلمه تخیلات در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه تخیلات
منزل دوم متخیلات است و تا آدمی در این درجه بود با بهیمه برابر بواد تا از چیزی رنجور نشود، نداند که از وی بباید گریخت، ولکن چون یک بار رنجور شود، دیگر بار بگریزد.
محیط علمش اگر موجور شود افتد تخیلات دو عالم چو خار و خس به کنار
پس مرتبه دوم، و آن چنان بود که ارادت و همت در امر افضل از اصلاح حال نفس و بدن صرف کند بی آنکه ملابس اهوا و شهوات بود، و به مقتنیات حسی التفاتی نماید، مگر آنچه ضروری و ناگزیر بود، پس فضیلت مردم در این نوع رتبت متزاید می شود، چه مراتب و منازل این نوع بسیار است، بعضی از بعضی بلندتر، و سبب آن تکثر، اما اولا از جهت اختلاف طبایع بود، و ثانیا از جهت اختلاف عادات، و ثالثا از جهت تفاوت مدارج در علم و معرفت و فهم، و رابعا از جهت اختلاف همتها، و خامسا به حسب تفاوتی که در شوق و تحمل مشقت طلب افتد. و گفته اند نیز که: از جهت اختلاف بخت و اتفاق، انتقال از آخر مراتب این صنف فضیلت به فضیلت الهی محض باشد، که در آن مرتبه نه التفات افتد به منتظری، و نه نظر بر آینده ای، و نه مشایعت گذشته ای، و نه میل به دوری، و نه بخل به نزدیکی، و نه خوف و فزع از حالی، و نه شوق و شعف به چیزی، و نه رغبت به حظی از حظوظ انسانی یا از حظوظ نفسانی؛ ولکن به جزو عقلی متصرف باشد در مراتب اعالی از فضایل، و آن صرف همت بود به امور الهی و محاولت و طلب آن بی انتظار عوضی، یعنی تصرف او دران؛ و طلب او آن را برای ذات و حقیقت آن معنی بود نه از برای چیزی دیگر، و این رتبت نیز در اشخاص مردمان مختلف افتد به حسب شوقها و همتها و فضل عنایت و طلب و قوت طبع و صحت عقیدت؛ و تشبه هر کسی به علت اولی و اقتدای او به افعال او به حسب منزلت و مرتبت آن کس بود در این احوال که در این فصل برشمردیم. و آخر مراتب فضیلت آن بود که افعال مردم همه الهی محض شود، و افعال الهی خیر محض بود، و فعل که خیر محض بود فاعلش نه از برای غرضی دیگر کند جز نفس فعل، چه خیر محض غایتی بود مطلوب لذاته و مقصود لنفسه، و آنچه غایت بود، و خاصه که در غایت نفاست بود، نه از برای چیزی دیگر بود. پس افعال مردم چون جمله الهی شود صادر از لباب و حقیقت ذات او بود که آن عقل الهی او باشد، و دیگر دواعی طبیعت بدنی و عوارض هر دو نفس بهیمی و سبعی و عوارض تخیلاتی که از هر دو نفس و از دواعی نفس حسی متولد شود، جمله درو منتفی و ناچیز شوند؛ پس آنگاه او را هیچ ارادت و همت خارج آن فعل که مطلوب او بود باقی نماند، بلکه تصرف او در افعال بی ارادت و قصد بود به چیزی دیگر، یعنی غرض او در هر فعلی جز ذات آن فعل نبود، و اینست سبیل فعل الهی.
در پیشطرح طرح اولیه معمولا به صورت سریع و غالباً دست آزاد ترسیم میشود. برخلاف کروکی که بر اساس واقعیت است پیشطرح زاییده فکر و تخیلات معمار است و در واقع فکر و اندیشه روی کاغذ است. طرح کشیده شده در پیشطرح معمولاً با رنگ یا وسایل ترسیمی راندو میشود. راندو یک رسانه یا یک عامل ارتباط است. ارتباط اجزای طرح با هم، با زمینه، طراح، کارفرما یا دیگر عوامل درگیر در ساخت. راندو را میتوان ابزاری برای طراحیهای خلاقانه دانست.
و این عالمها به مثالی فهم توان کرد و آن آن است که تا آدمی در عالم محسوسات بود، درجه وی چون درجه فراشه بود که خویشتن را بر چراغ می زند که وی را حس چشم هست، ولکن خیال و حفظ نیست که وی از ظلمت بگریزد و روزن طلب کند، پندارد که چراغ روزنی است. خویشتن بر وی همی زند، چون درد آتش بیابد، آن درد در حفظ وی بنماند و در خیال وی بنایستد که وی را خیال و حفظ نیست و بدان درجه نرسیده است، از آن سبب دیگر بار خویشتن را می زند بر چراغ تا هلاک شود و اگر وی را قوت خیال و حفظ متخیلات بودی، چون یک راه دردناک شدی معاونت نکردی که حیوانات دیگر را یک راه بزنند، چون چوب بینند بگریزند که خیال آن درد در حفظ ایشان بمانده باشد، پس محسوسات منزل اول است.
بخش جدیدترِ مغز ما، از نظر فرگشتی، قشر مخ یا نئوکورتکس یا مغز انسانی است که به آن مغز پستاندارانِ جدید هم میگویند که حدود ۲ تا ۳ میلیون سال قدمت دارد. بخشهای مختلف قشر مخ وظایف مختلفی دارند. پردازش اطلاعاتِ حسی، تهیهٔ نقشههای فضایی از دنیای بیرون، کنترل حرکات ارادی، سخن گفتن، فکر کردن، نقشه کشیدن و طراحی، تخیلات، حل مسئله، کنترل بروز عواطف و احساسات و تصمیمگیریِ آگاهانه از جمله وظایف قشر مغز است. جدیدترین قسمت از قشر مخ، بخشِ پیشْ پیشانیِ آن است که حدود ۵۰۰ هزار سال قدمت دارد. خویشتنداری، منطق، آگاهی، فکر کردن به آینده، انتخاب استراتژی و نیز اخلاق به فعالیتهای آن وابسته است. بخش پیش پیشانی تا دههٔ ۲۰ زندگی در حال رشد و فرگشت است.
پس به حقیقت بدان که به مرگ هیچ چیز از ذات تو و از خواص صفات تو باطل نشود، لکن حواس و حرکات و تخیلات تو که آن به واسطه دماغ است و به واسطه اعضا، باطل شود و تو آنجا بمانی فرد و مجرد، همچنان که از اینجا برفته ای و بدان که اسب بمیرد، اگر سوار جولاه بود فقیه نگردد و اگر نابینا بود بینا گردد، بلکه پیاده گردد و بس و قالب مرکب است، چون اسب و سوار توئی.
رایجترین نمود عنصر مادینه، تخیلات شهوانیست و مردان ممکن است تا جایی کشیده شوند که با دیدن فیلمهای پورنو خود را ارضا کنند. این جنبه ناهنجار و بدوی عنصر مادینه تنها زمانی شکل میگیرد که مرد به قدر کافی مناسبات عاطفی خود را پرورش نداده باشد و وضعیت عاطفی او نسبت به زندگی، کودکانه باقی مانده باشد.
پینکر اغلب در مناظرات عمومی با موضوعات محیط اطراف و تفسیر جامعه امروزی شرکت میکند. مفسران اجتماعی مانند اد وست نویسنده کتاب «توهم تنوع» به جسارت و علاقهٔ پینکر در رویارویی با تابوها اشاره کرد. وست پس از گذشت یک دهه از چاپ کتابش اینگونه مینویسد که این عقیده (مرحله فرضی فکری خالی از افکار و تخیلات) برخلاف تخیلات فانتزی به عنوان یک واقعیت باقی میماند. وست پینکر را اینگونه توصیف میکند: «پینکر بدون هیچ بحث و جدلی خواننده را بر آن میدارد که خودشان نتیجه را به تصویر بکشند.»
تناقضات و تفاوتهایی که میان این روایات موجود است، نشان میدهد که مراسم مذکور نسبت به افسانههایی که پیرامون آن گفته میشود، تقدّم داشته و تخیلات عامیانه پس از آن به کار افتادهاست.
یونانیان باستان به زرتشت را مؤسس دین ملی ایرانیان میدانستند. این شهرت اصلی او بود؛ اما یونانیان در «تخیلات» خود، چندین زرتشت مختلف را شکل دادند و به هر کدام از این زرتشتها، مسائل مختلفی نسبت داده شد. برداشت یونانیان از زرتشت، تأثیر به سزایی در شکلگیری شناخت — یا کجشناختی — اروپاییان از «دین شرقی» گذاشت.
و مقصود آن است که گفتی که بیشتر این سخنها گفته اند، تا بدانی که این عجب نیست که مسافر همیشه مخالف مقیمان باشد و بیشتر خلق مقیم باشند و مسافر نادر بود و کسی که از محسوسات و متخیلات که منزلگاه اول است وطن و مستقر خویش ساخت هرگز وی را حقایق و ارواح کارها مکشوف نگردد و روحانی نشود و احکام روحانیان بنداند بدان سبب بود که شرح این در کتابها کمتر شود، پس بدین مقدار اقتصار کنیم از شرح معرفت آخرت که افهام بیش از این احتمال نکند، بلکه بیشتر افهام این مقدار را خود احتمال نکند.
و هر چه جسمانی است جز به سماع و تقلید از صاحب شرع معلوم نشود، اما این دیگر قسم فرع معرفت حقیقت روح است و به دانستن وی راهی است از طریق بصیرت و مشاهده باطن و بدین کسی رسد که از وطن خویش مفارقت کند آنجا که مولد و مسقط الراس وی است بنایستد و سفر راه دین فراپیش گیرد و بدین وطن نه شهر و خانه می خواهیم که آن وطن قالب است و سفر قالب را قدری نیست لکن آن روح که حقیقت و سر آدمی است، وی را قرارگاهی است که از آنجا پدید آمد است و وطن وی آن است و از اینجا وی را سفری است و وی را در راه منازل است و هر منزلی عالمی دیگر و وطن و قرارگاه وی اول محسوسات است، آنگه متخیلات، آنگه موهومات، آنگه معقولات و معقولات منزل چهارم وی است و از حقیقت خود در این عالم چهارم خبر یابد و بیش از این خبر ندارد.
افزون ز تخیلات و وهمی بیرون ز تصورات جانی
رویدادهای ادبیات داستانی واقعگرا، اگرچه خلاف واقع است، اما میتواند به راستی رخ دهد. ممکن است بعضی شخصیتها، پیشآمدها یا مکانها واقعی باشند. ممکن است در آینده رویدادهای آن به واقعیت بدل شوند. به عنوان مثال اگرچه رمان از زمین تا کره ماه ژول ورن در زمان خود چیزی بیش از تخیلات غنی نویسندهاش نبود، اما در سال ۱۹۶۹ ثابت شد که وقوع آن امکانپذیر است. ادبیات داستانی واقعگرا خود را چنان به خواننده مینمایاند که انگار رویدادهای آن در حال حاضر رخ میدهند.
در توضیحات رفتاری گفته میشود که پارافیلیا در اوایل زندگی، در طی تجربه ای که محرک پارافیل را با تحریک شدید جنسی جفت میکند، شرطی میشود. سوزان نولن-هوکسما پیشنهاد میکند که تخیلات خودارضایی دربارهٔ محرک، تحریک پارافیلی را تقویت و گسترش میدهد.
(محرمات نزاری) همگی سحر حلال و تخیلات خمریانش رنگینتر از اطلس ارغوانی و والای آل.