موهومی
معنی کلمه موهومی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه موهومی
خاک شو معنی موهومی هستی دریاب فهم رازت به عدم جیب تفکر دارد
از پی وصف یار موهومی گاه اطناب و گه دهی ایجاز
نشستی تا کند پیدا غبار نقش موهومی حیا نم میکشد از انتظار کلک نقاشم
عالم همه موهومیست بگذار که بیدل هم چون تهمت موهومی خود را همه جا بندد
کاش بر بنیاد موهومی نمیکردم نظر فهم خود بیش از خرابیها خرابم میکند
جلوهٔ عیش و الم یکسر به موهومی گذشت عمر را کیفیت تصویر ماه و سال بود
یک جهان موهومی از آثار ما پر میزند ای فنا مشتاق باید در خیال ما نشست
در عالم حق که خود حقیقت همه اوست عالم بمثل نقطه موهومی نیست
کاش موهومی به فریاد غبار ما رسد رنگها باید پری افشاند عنقا میرود
پر افشانست موهومی ولی چشم تأملکو تلاش ذرهٔ ما هیچ جا روزن نمیبیند