نفایس

معنی کلمه نفایس در لغت نامه دهخدا

نفایس. [ ن َ ی ِ ] ( ع ص ، اِ ) چیزهای نفیس و گرانمایه و گرانبها. ( ناظم الاطباء ). نفائس. رجوع به نفائس شود : و چون آفتاب روشن است که تو آمده ای تا نفایس ذخایر از ولایت ما ببری. ( کلیله و دمنه ). در جوار این مسجد مدرسه ای بنا نهاد و آن را به نفایس کتب و غرایب تصانیف ائمه مشحون کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 422 ).

معنی کلمه نفایس در فرهنگ معین

(نَ یِ ) [ ع . نفائس ] (اِ. ) جِ نفیسه ، چیزهای گران بها و نفیس .

معنی کلمه نفایس در فرهنگ عمید

= نفیسه

معنی کلمه نفایس در فرهنگ فارسی

جمع نفیسه، چیزهای نفیس وگران بها
( صفت ) جمع نفیسه : ملکشاه ...خزاین و نفایس بر آنجا مخزون و مدفون داشتی .

معنی کلمه نفایس در ویکی واژه

نفائس
جِ نفیسه ؛ چیزهای گران بها و نفیس.

جملاتی از کاربرد کلمه نفایس

از نفایس بخشی او صد هزار احسان خاص هست روز بذلش اندر ضمن هر انعام عام
سی شتر از نفایس و اجناس جمله نادر به چشم جنس شناس
که فرمانروایان آنان در طبرستان و دیلم و گیلان و ری و قومس و گرگان و داهستان حکومت داشتند و شهر ساری پایتخت ایشان بود. پیدایی این سلسله مربوط به سال‌هایی است که خاندان علویان طبرستان منقرض شده بود. اسپهبدان این خاندان میان ۴۶۶ تا ۶۰۶ حکومت داشتند و با حمله مغول به افول گراییدند. مشهورترین حاکم این شاخه شاه غازی رستم بوده‌است. به گفته ابن اسفندیار اسپهبد رستم شاه غازی دارای عناوینی چون «اسپهبد کبیر» و «عادل» بود. او از جاجرم خراسان، گرگان، بسطام و دامغان تا حد مغان را در تصرف خود داشت و صاحب گنجینه‌ها و نفایس بسیار بود.
ز انواع نفایس صد شتروار خراج کشوری بر هر شتر بار
دیگر روز بازرگان بچه را گفتند: امروز ما مهمان عقل و کیاست تو خواهیم بود. خواست که به شهر رود، در آن نزدیکی کشتی مشحون به انواع نفایس به کران آب رسیده بود، اما اهل شهر در خریدن آن توقفی می‌کردند تا کسادی پذیرد. او تمامی آن برخود غلا کرد، و هم در روز به نقد بفروخت و صدهزار درم سود برداشت. اسباب یاران بساخت و بر در شهر بنبشت که «‌حاصل یک روزه خرد صدهزار درم است.»
زهر دوروی کشیدند صف و آرایش که هست قیتل رخت و نفایس زیور
لباسات رومی و چینی نفایس قماشات هندوستانی غرایب
بانواع نفایس خویشتن را بسان نوعروسی کرده آسا
ز انواع نفایس هر چه بودش که دادن در بها لایق نمودش