جع

معنی کلمه جع در لغت نامه دهخدا

جع. [ ج َع ع ] ( ع مص ) گل خوردن. || پرتاپ کردن گل بسوی کسی. ( تاج العروس ).

معنی کلمه جع در فرهنگ فارسی

گل خوردن یا پرتاب کردن گل بسوی کسی

جملاتی از کاربرد کلمه جع

هنرمند مردان با برگ و ساز سر جعبه‌ها را گشادند باز
الهی به برهان جعفر که در دین نمود از فرایض ره سنت الله
پیش پریشان مکن از پی آشوب من زلف گره بر گره جعد شکن بر شکن
روی حق جلوه‌گر از حمزهٔ نام‌آور بود پشتِ اسلام قوی از مددِ جعفر بود
این خودرو در کلاس خودرو اسپورت قرار گرفته، طراحی آن موتور جلو، خودرو محور جلو، خودرو چهار چرخ محرک بوده است. سیستم جعبه‌دندهٔ آن ۶ و ۶ دنده به دو صورت خودکار و دستی است.
همه روی حسن و همه موی میم همه زلف تاب و همه جعد جیم
دایه شده بر قریش و برمک صدق و کرم تو جعفران را
خبر فاجعه تا پانزده روز بعد توسط آموزش و پرورش اعلام نشد تا رئیس وقت سازمان بازرسی کشور در جلسه ای با مسئولان آموزش و پرورش خبر را اعلام داشت و جنبه ملی پیدا کرد.
دوم نظام و سوم جعفر است لا ولله که داغ ناصیهٔ هر دو نام او زیبد
میر میران پهلوان هفت کشور شمع دین بوالخلیل جعفر آن رستم دل حاتم فعال
اسماعیل بن جعفر (۷۲۱–۷۵۵ میلادی/۱۰۳–۱۳۸ هجری قمری) بزرگ‌ترین پسر جعفر صادق و ششمین امام در مذهب شیعه اسماعیلی است. شیعیان دوازده‌امامی بر این باورند که اسماعیل، در زمان زندگی جعفر بن محمد مُرده و دفن شده‌است ولی شیعیان اسماعیلی بر این باورند که اسماعیل در خفا زیسته بود و در بصره دیده شده‌است.
جز ترا کاین وقعه ی کبری به کیهان گشت واقع درکمان صد جعبه پیکان بهر یک پیکر نباشد
فهرست کارنامه شاهان روزگار آن مقصد طوایف و آن مرجع امم
این روستا قریب به ۷۰ خانوار را در خود جای داده است. وجمعیت آن به ۲۰۰ نفر می‌رسد. این روستا دارای چندین طایفه می‌باشد (بخشعلی، اسلامیها، زینیها، صمدیها، جفرقلی‌ها) و مهمترین طایفه آن طایفه جعفر قلیها است