کبری

معنی کلمه کبری در لغت نامه دهخدا

کبری. [ ک ُ را ] ( ع ن تف ) مؤنث اکبر. بزرگتر. ( منتهی الارب ). ج ، کُبَر.( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). کُبرَیات. ( اقرب الموارد ). در فارسی بدون توجه به تذکیر و تأنیث این کلمه صفت استعمال شود. ( فرهنگ فارسی معین ) :
ترا عطیه عمری چنانکه هیلاجش
کند کبیسه سالش عطای کبری را.انوری.رب العالمین در آن عرصه عظمی و انجمن کبری اول خطابی که با بندگان کند. ( کشف الاسرار از فرهنگ فارسی معین ). || نامی از نامهای زنان. ( یادداشت مؤلف ). || نوعی از فاصله. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || نزد علمای عربیت بر قسمی از جمله اطلاق می شود. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
کبری. [ ک ُ را ] ( ع اِ ) یکی از دو مقدمه قیاس اقترانی است. هر قیاس ناچار از دو مقدمه است : مقدمه اول که آن را صغری می گویند و مقدمه دوم که کبرایش گویند، مثلا در: جهان متغیر است و هر متغیری حادث است ، جهان حادث است ؛ جمله هر متغیری حادث است کبرای قیاس است. آن مقدمه که محمول نتیجه در وی می افتد مقدمه کبری خوانند و محمول نتیجه را حد اکبر. ( اساس الاقتباس چ مدرس رضوی ص 191 ). رجوع به فرهنگ علوم عقلی و رهبر خرد چ خیام سال 1313 ص 271 و نیز به قضیه و مقدمه شود.
کبری. [ ک ُ را ] ( اِخ ) ( مخفف طامةالکبری ) لقب شیخ نجم الدین ابوالجناب احمدبن عمربن محمدبن عبداﷲ صوفی خیوه ای خوارزمی است و کبرویه یا کبراویه بدو منسوبند. رجوع به شیخ نجم الدین کبری شود.
کبری. [ ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب به کبر، لقب حفص بن عمربن حلیم الکبری. رجوع به انساب سمعانی شود.

معنی کلمه کبری در فرهنگ معین

(کُ را ) [ ع . ] ۱ - بزرگتر. ۲ - در اصطلاح منطق مقدمة دوم در یک قضیة منطقی .

معنی کلمه کبری در فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث اکبر ۱ - بزرگتر . توضیح در فارسی بدون توجه بتذکر و تانیث این کلمه صفت استعمال شود : [ ترا عطی. عمری چنانکه هی جش کند کبیس. سالش عطای کبری را ] . ( انوری ) ( فروزانفر . تعلیقات معارف بهائ ولد ) : ] رب العالمین در آن عرص. عظمی و انجمن کبری اول خطایی که با بند گان کند ... ] . ( کشف اسرار ) ۲ - یکی از دو مقدم. قضیه که حاوی کلی ترین تصور ات است مث انسان فنا نا پذیر است و هر انسانی حیوان است مقابل صغری . یا مقدم. کبری . ۳ - یکی از دو نوع فاصل. .
منسوب به کبر لقب حفص بن عمر بن حلیم الکبری

معنی کلمه کبری در فرهنگ اسم ها

اسم: کبری (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: kobrā) (فارسی: کبري) (انگلیسی: kobra)
معنی: بزرگ تر، لقب حضرت زینب ( س )، بزرگ، کبیر، ( اکبر، ( اَعلام ) لقب زینب کبری ( س ) دختر حضرت علی ( ع )، ( عربی ) ( مؤنث اکبر )، کبرا

معنی کلمه کبری در دانشنامه آزاد فارسی

کُبْری
(در لغت، مؤنث اکبر به معنی بزرگ تر) در اصطلاح منطق، به آن مقدمۀ قیاس که حاوی محمول نتیجه است، گفته می شود. فی المثل در قیاسِ «سقراط انسان است/هر انسانی فانی است/سقراط فانی است»، قضیۀ «هر انسانی فانی است» کبری محسوب می شود. نیز ← صُغری
کبری (رساله). رساله ای در علم منطق، به فارسی، تألیف میر سید شریف جرجانی. این اثر در 39 فصل و در بیان مباحث تعریفات و حجت منطق است، اما به مباحث مقولات و صناعات خمس پرداخته است. کبری، از کتاب های درسی مقدماتی در حوزة علم منطق است و شروح متعددی نیز بر آن نوشته شده است، مانند بهجه الطالبین و شرح عصام الدین اسفراینی. محمدعلی طبسی اصفهانی، مشهور به نورعلی شاه، این اثر را به نظم درآورده که در رسائل وی آمده است.
67010700

معنی کلمه کبری در ویکی واژه

بزرگ
در اصطلاح منطق مقدمة دوم در یک قضیة منطقی.

جملاتی از کاربرد کلمه کبری

چگونه راز فلک ماند از ضمیر تو پنهان که هست در حرم کبریا ضمیر تو محرم
ان ذا القرآن لو کان نزل من قباب الکبریاء للجبل
مستان کبریای درش منفعل شوند روبند اگر به بال ملک سجده گاه را
جز در گدایی کس این نیابد ناموس کم کن با کبریایی
ای هدهد صبا گوی طاوس کبریا را بازآ که کرده تاریک زاغ و زغن فضا را
آئینه کبریا علی بود مرات خدا نما علی بود
در بیان اینکه آدمی به‌واسطه شرافت و گوهر فطرت و خاتمه در تعداد بحسب جسم، امانت عشق را قابل آمد و جمال کبریائی را آئینهٔ مقابل ولقد کرمنا بنی آدم.... و فضلنا هم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا.
گفتند این شرب خاصّ آن کس است که آیات کبری در راه دیده او تجلی کرد و او برین ادب بود که ما زاغ البصر و ما طغی.
آنجا که کمالِ کبریای قدم است توحیدِ من و تو کفر باشد مطلق
← رواج بت‌پرستی در میان عرب، یوسف قضایی، تهران، کبری، ۱۳۶۴
ای گشته سعد اکبر باذات تو قرین با طالعت سعادت کبری قرینه باد
استرداد فیلمی به کارگردانی علی غفاری، نویسندگی علیرضا طالب‌زاده و تهیه‌کنندگی محسن علی‌اکبری ساخته سال ۱۳۹۰ است.
کلینی در سال ۳۲۸ قمری برابر با ۳۱۹ خورشیدی که مصادف با مبدأ غیبت کبری حجت بن الحسن است در سن ۷۰ سالگی در بغداد، درگذشت. ابو قیراط محمد بن جعفر حسنی، یکی از بزرگان بغداد بر پیکرش نماز خواند. آرامگاه او در «باب‌الکوفه» در بغداد، امروز در ناحیه شرقی رود دجله کنار پل قدیم بغداد و زیارتگاه مسلمانان است.[یادکرد یافت نشد]
همسر اول حائری، خواهر عبدالعظیم لورائی از علمای همدرسش در نجف و همسر دومش فرزند حاج محمدابراهیم خوانساری مؤسس مدرسه حاج محمدابراهیم خوانساری در شهر اراک بودند. حائری ۵ فرزند به نام‌های مرتضی حائری یزدی، مهدی حائری یزدی، کبری (همسر سید محمد محقق داماد)، زهرا (همسر محمد تویسرکانی و مادر احمد غروی) و خدیجه (همسر احمد حائری و مادر عبدالهادی و عبدالحسین حائری) داشت.