آرامی

معنی کلمه آرامی در لغت نامه دهخدا

( آرامی ) آرامی. ( حامص ) آرام. سکون. سکنه. قرار. راحت. استراحت. آسایش. سکونت. || آهستگی. رفق. تأنی. مدارات. || هَون. ( صراح ).
آرامی. ( ص نسبی ) منسوب به آرام ، فرزند پنجم سام.
- زبان آرامی ؛ لهجه ای از زبان سامیان بدوی مشرق فرات.
- قوم آرامی ؛ آرامیان.
ارامی. [ اَ ] ( ص نسبی ، اِ ) آرامی. منسوب به ارام. مردم ارام. || دسته زبانهائی که در ارام بدان تکلم میکردندو آن از شعب السنه سامیه است و به دو لهجه تقسیم میشود: کلدانی ( لهجه شرقی ) و سریانی ( لهجه غربی ).

معنی کلمه آرامی در فرهنگ معین

( آرامی ) (ص نسب . ) قومی از قبایل سامی نژاد که نسبشان به «آرام » (اِرَم ) پسر سام بن نوح می رسد. این قوم در قرن دوازده ق .م . به سرزمین های سوریه و شمال بین النهرین حمله بردند و بر دمشق و حلب دست یافتند. زبان منسوب به این قوم را زبان آرامی گویند.

معنی کلمه آرامی در فرهنگ عمید

( آرامی ) ۱. مربوط به آرام: قوم آرامی. &delta، بنابر روایات، آرام پسر پنجم سام بن نوح بوده است.
۲. زبانی از خانوادۀ زبان های حامی سامی که اکنون جمعی از مسیحیان سُریانی در حوالی موصل به آن تکلم می کنند.
۱. مربوط به آرام: قوم آرامی. &delta، بنابر روایات، آرام پسر پنجم سام بن نوح بوده است.
۲. زبانی از خانوادۀ زبان های حامی سامی که اکنون جمعی از مسیحیان سُریانی در حوالی موصل به آن تکلم می کنند.

معنی کلمه آرامی در فرهنگ فارسی

( آرامی ) ۱ - منسوب به آرام قومی از قبایل بدوی سامی نژاد سوریه که در جنوب فلسطین در پیرامون کویر و شرق رود اردن و بحر المیت میزیستند . از قرن ۱۴ ق . م . آرامیان به سر زمینهای متمدن همسایه خود ( سوریه و شمال بین النهرین ) روی آوردند و دست به غارت زدند . آنان در حدود ۱۲٠٠ ق . م . بر دمشق و حلب خیره شدند و دیگر شهریاران سوریه را از میان بردند و بمرور زمان در بازرگانی مهارت یافتند . ۲ - نام زبان قوم مذبور که از شعب زبانهای سامی است . ۳ - نام خط قوم مذبور در حدود ۱٠٠٠ ق . م . آرامیان الفبای فنیقی را برگزیده بکار بردند و هر جا رفتند این الفبا را رواج دادند .
( صفت ) منسوب به آرام .
قرار راحت
منسوب به آرام(پسرپنجم سام بن نوح )ازقبایل سامی، زبان آرامی: زبان آرامیان ازشعب السنه سامی
( صفت ) منسوب به ارام . ۱ - مردم ارام ۲ - دست. زبانهایی که در ارام بدان تکلم میکردند زبانهای آرامی .

معنی کلمه آرامی در دانشنامه آزاد فارسی

آرامی. آرامی (Aramaic)
زبان قومی سامی به همین نام، پیش از قرن ۱۲پ م رایج در شام و بین النهرین و آسور بابل، از مهم ترین شاخه های زبان های گروه سامی از خانوادۀ افریقایی و آسیایی (حامی و سامی). این زبان در آغاز زبان گفت وگو بود و سپس زبان نوشتار شد. کتیبه هایی از زبان آرامی مربوط به قرون ۹ و ۸پ م در شام و بین النهرین به دست آمده است. نیز در کشفیات تخت جمشید، افزارهای سنگی مانند هاون، سینی و جز آن ها به زبان و خط آرامی پیدا شده که تاریخ قرن ۵پ م روی آن ها خورده است. ترجمۀ آرامیِ قطعاتی از کتیبۀ داریوش در بیستون و بر روی پوست در مصر موجود است. در نواحی مختلف آسیای صغیر و بابل، شمال عربستان و فلسطین، ارمنستان و گرجستان اسنادی به زبان آرامی به دست آمده است. در افغانستان و پاکستان، کتیبه ای از آشوکا به آرامی از قرن ۳پ م کشف شده است. با روی کارآمدن سلسله های ایرانی، زبان آرامی از رونق افتاد و جای آن را زبان های ایرانی میانه، مانند پارتی، سغدی، فارسی میانه (پهلوی) و خوارزمی گرفت. با این همه، الفبای زبان های یادشده مأخوذ از آرامی است. در این زبان ها برخی کلمات رایج را به آرامی می نوشتند، اما به زبان خود می خواندند که به این نوع کلمات و این رسم در زبان پهلوی هزوارش می گویند. بخش هایی از عهد عتیق مانند قسمتی از کتاب عزرا و قسمتی از کتاب دانیال، دو واژه از سفرتکوین و سوره ای از کتاب ارمیا به زبان آرامی است. به این بخش از زبان، آرامیِ کتاب مقدس می گویند. زبان آرامی به دو گروه شرقی و غربی تقسیم شد که تفاوت هایی در میان آن ها دیده می شود. آرامی شرقی از دورۀ مسیحیت به بعد شامل یهودی ـ بابلی، مندایی و سُریانی بود. امروزه گونه ای از آن در میان مسیحیان و یهودیان شرق ارومیه به کار می رود که به آن اورمَژنایا می گویند و لغات فارسی، کردی، ترکی و عربی را در میان آن می توان دید. آرامی غربی شامل آرامی مسیحیان فلسطینی و آرامی یهودی است. خط آرامی مأخوذ از خط فنیقی است و ۲۲ حرف دارد که از راست به چپ نوشته می شود. خط نوشتاری عبری، نَبَطی، پالمیری، عربی، سُریانی و خط های ایرانی پهلوی، سندی، خوارزمی و خطّ خَروشتی هند از خط آرامی اقتباس شده است. بسیاری از واژه های آرامی مخصوصاً افعال، ضمایر، حروف اضافه و ربط، به زبان های دیگر وارد شدند.

معنی کلمه آرامی در ویکی واژه

بهاری
آرامَی
آرام بودن، آرام. آسودگی، اطمینان خاطر.
مربوط به قوم آرامی، و زبان آرامی.
صرف نظر از مفاهیم زبانی و تمدنی آن، این واژه مفهوم ساده باغ و باغداری را می‌رساند. مَی به معنی تاک انگور است. شهروندان این تمدن کهن در پرورش انگور و در تأسیس تاکستان شهره بودند.

جملاتی از کاربرد کلمه آرامی

و گفته اند خُلق آنست که هرچه فرا تو رسد از جفاء خلقان همه فرا پذیری و قضاء حق را گردن نهی، هیچ ناشکیبائی و بی آرامی نکنی.
اقبال عباسی با اشاره به ناآرامی‌های این استان، معترضان را «اغتشاشگر» خواند و گفت «نباید اجازه دهیم عده‌ای فرصت طلب بین مسئولان و مردم تفرقه و شکاف ایجاد کنند.»
استعمار اروپاییان در آمریکا وصف کننده عصر کاوش و پیامد تسخیر و پایه‌گذاری کنترل اروپای غربی بر آنچه آمریکای شمالی و جنوبی خوانده می‌شود است. اروپائیها از قبل گرفتار جنگهای داخلی بودند و به آرامی از کاهش جمعیت پیامد مرگ سیاه در حال بهبودی بودند؛ اگرچه این رشد سریع قدرت و ثروت در اوایل قرن پانزدهم غیرقابل پیش‌بینی بود. استعمار اروپائیان بر روی سیستم سیاسی، مرزهای جغرافیایی و زبانهایی که بر کشورهای عمدتاً مستقل امروزی غالب هستند تأثیر گذاشت.
سیر برخوانست مردم را و من از عمر سیر بی‌دل آرامی‌که برده است از دلم آرام را
پس از یک دوره ناآرامی در ایران، روابط ایران و اتریش در سال ۱۰۰۱ خورشیدی (۱۵۹۳) بازیابی شد، هنگامی که رودلف دوم از پراگ از طریق سفیر ایران در موسکو با شاه عباس صفوی مکاتبه نمود. کوشش‌های دیگری برای اتحاد از سوی جهانگرد انگلیسی، آنتونی شرلی به عنوان میانجی صورت گرفت. در سال‌های بعد اقدامات سیاسی متعددی جهت ایجاد اتحاد نظامی علیه عثمانیان صورت گرفت که از جمله آنها می‌توان از سفارت ایران در اروپا (۹۷۸-۹۸۱) و سفارت ایران در اروپا (۹۸۸-۹۹۴) نام برد.
این به این معنی است که تابستان‌ها و زمستان‌ها در نیم‌کره‌های شمالی و جنوبی دارای طول و شدت متفاوتی هستند. زمستان‌ها در شمال معتدل و کوتاه هستند (زیرا مریخ در نزدیکی اوج و حضیض خود با سرعت در حرکت است)، در حالی‌که زمستان‌ها در جنوب طولانی و بسیار سرد هستند (مریخ در نزدیکی اوج به‌آرامی حرکت می‌کند). به همین ترتیب، تابستان‌ها در شمال طولانی و خنک هستند، در حالی‌که تابستان‌ها در جنوب کوتاه و داغ هستند. در نتیجه، تغییرات شدید دما در نیمکره جنوبی نسبت به شمال گسترده‌تر است.
تا که در ظل تو بیارامد که تو جان را پناه و آرامی
آنم که ندارم به دو عالم کامی نایافته جز به یک وجود آرامی
زبان آرامی دو جنس دستوری: مؤنث و مذکر دارد. اسامی یا جمع هستند یا مفرد، اما یک عدد ' دوتایی' مازاد برای نشان دادن اسمهایی که به صورت جفتی ظاهر می‌شوند، وجود دارد. عدد دوتایی در گذر زمان به تدریج از زبان آرامی حذف شد و تأثیری به‌غایت ناچیز بر آرامی میانه معاصر داشت.
در درگیری‌های ۲۰۱۳ در ترکیه ۳ نفر کشته شدند. همچنین در این نا آرامی‌ها صنعت گردشگری این کشور دچار رکود گردید. برخی رسانه‌ها این تظاهرات را خطری برای حزب حاکم دانستند.
نه سرانجامی و نه آرامی مرغ بی‌آشیانه را مانم
سده سوم میلادی دوره‌ای مرزی میان آرامی باستان و میانه دانسته می‌شود. در این سده چندوچون بسیاری از زبان‌ها و گویش‌های آرامی به تدریج تغییر یافت. جانشینان آرامی امپراتوری دیگر زبان‌هایی زنده نبودند و زبان‌های منطقه‌ای شرقی و غربی ادبیات جدید و اساسی عصر را تشکیل می‌دادند. برخلاف بسیاری از گویش‌های آرامی باستان، دربارهٔ واژگان و دستور زبان آرامی میانه اطلاعات فراوانی در دست است.
بر اساس روایات و مستندات متعلق به قرن چهارم گویش آرامی اولین گویش از مجموعه سامری است. تلفظ کلاسیک این گویش مبتنی بر صورتی است که در قرن دهم استفاده می‌شده‌است.
چون قراری نیست گردون را ازو ای دل اختروار آرامی مجو
بی‌دل‌آرامی آرام نمی‌گیرد دل چه کنم بخت ندارد که ندارد خوبی
هیچ سند مکتوبی به زبان فارسی باستان یا دیگر زبان‌های ایرانی باستان تا به حال کشف نگردیده است. به نظر، در پارس و ماد، هیچ معامله‌ای به صورت سند مکتوب نگشته، گرچه پارسی‌ها و دیگر ایرانی‌های ساکن بابل، به صورت فعالانه در تجارت شرکت می‌جستند و به دنبال قاعده سنتی بابلی، قباله‌های متفاوتی با افراد بومی ثبت می‌کردند. اسناد املاک‌داری پادشاهی در پارس اکثراً به زبان ایلامی و اقلاً به زبان آرامی مکتوب می‌شد.
ناوکت بگذشت از جسمم چه جای راحت است با چنین جسمی که آرامی ندارد جان درو
نیروهای امنیتی و تظاهرکنندگان برای دومین شب متوالی در طرابلس، پایتخت لیبی با یک‌دیگر درگیر شده‌اند. با شتاب‌گرفتن ناآرامی‌ها و گسترش اعتراضات در سراسر لیبی، حاکمیت ۴۰ ساله سرهنگ معمر قذافی به خطر افتاده‌است. شاهدان عینی می‌گویند که جنگنده‌های نیروی هوایی لیبی در طرابلس به سوی تظاهرکنندگان شلیک کرده‌اند. بی‌بی‌سی فارسی، دویچه‌وله فارسی، یورونیوز فارسی، الجزیره انگلیسی
چو‌ آرامید جان در بزم وصلش میسر شد ز لعل می مکیدن
ز بندِ پند هیچ آشفته آرامی نمی‌گیرد نه هر زنجیر چون کاکل نه هردیوانه دل گردد