آمدگی

معنی کلمه آمدگی در لغت نامه دهخدا

( آمدگی ) آمدگی. [ م َ دَ / دِ ] ( حامص ) در خمیر، رسیدگی آن. مخمر بودن آن. ورآمدگی آن.

معنی کلمه آمدگی در فرهنگ فارسی

( آمدگی ) در خمیر رسیدگی مخمر بودن آن

جملاتی از کاربرد کلمه آمدگی

کنیه ابوحامد، از مهینان مشایخ خراسان بوده از بلخ، با بوتراب نخشبی ٭ صحبت کرده بود، و با حاتم اصم و ابراهیم ادهم ٭ دیده بود. وی گوید: که ابراهیم ادهم گفت: التوبة هی الرجوع الی اللّه بصفاء السر. و احمد را کتاب است درجات المقبلین علی اللّه عز و جل. از نظیران بایزید و با حفص است، بنشا بور آمدگی به حج رفت و ببسطام رفت بزیارت بایزید در سنه اربعین و مائتین برفته از دنیا پیش از احمد حنبل بسالی کمتر. فرا باحفص حداد ٭ گفتند: که مه دیدندی ازین طبقه؟ گفت ندیدم کس مه از احمد خضرویه بهمت و صدق احوال. کسی احمد را گفت: مرا وصیتی کن! گفت: امت نفسک حتی تحییها.
یکی از این برآمدگی‌ها توسط نگاه اجمالی ویجر در مدت عبور خود از کنار سامانه سیاره مشتری در سال ۱۹۷۹ ثبت شده بود. هنگامی‌که سفینهٔ فضایی گالیله در سال ۱۹۹۶ به قمر اروپا رسید، تصاویر جدیدی را از چندین برآمدگی عجیب برای ما ارسال نمود. فضاپیمای افق‌های نو نیز در تهیه و تکمیل نقشهٔ سطح این قمر، با گذر از کنار سیاره در سال ۲۰۰۷، به دانشمندان کمک شایانی نمود.
نیتروژن عنصر اصلی اسیدهای آمینه و اسیدهای هسته‌ای که نیتروژن را ماده‌ای حیاتی برای ادامه زندگی می‌کنند، است. لوبیا مانند اکثر گیاهانی که دانه‌های سبوسی دارند می‌تواند عمل بازیافت نیتروژن را به‌طور مستقیم از هوا انجام دهد، چراکه ریشه‌های آن‌ها دارای برآمدگی‌هایی، برای نگهداری میکروبهایی است که عمل تبدیل به آمونیاک را فرایندی به نام تثبیت نیتروژن انجام می‌دهد، می‌باشد. این گیاهان آمونیاک را به اکسیدهای نیتروژن و آمینو اسید تبدیل کرده و پروتئین می‌سازند.
زائده نیزه‌ای گیجگاه برآمدگی پیشین‌زیرین (قدامی-تحتانی) ستونی‌شکلی از پایهٔ استخوان گیجگاهی است که تغییر زیادی در اندازه آن وجود دارد. این بخش در ساختمان شنوایی مشارکت ندارد، اما از این نظر که خاستگاه بسیاری از ماهیچه‌های درگیر در سازوکار گفتار می‌باشد، حائز اهمیت است.
استخوان ران درازترین و قوی‌ترین استخوان بدن است. استخوان ران انسان به‌طور میانگین ۴۸ سانتیمتر درازا و ۲٫۳۴ سانتیمتر قطر دارد و می‌تواند تا ۳۰ برابر وزن یک انسان بالغ را تحمل کند. انتهای تحتانی این استخوان با استخوان درشت نی، مفصل زانو را تشکیل می‌دهد. انتهای فوقانی آن یک قسمت محدب به نام سر دارد. زیر سر، یک قسمت باریک به طول پنج سانتی‌متر به نام گردن قرار دارد. در انتهای فوقانی در قسمتت خارجی یک برجستگی مشخص و چهار گوش به نام برآمدگی بزرگ قرار دارد. یک برآمدگی کوچک‌تر مخروطی شکل نیز در قسمت تحتانی – خلفی گردن به نام برآمدگی کوچک قرار دارد. سطح قدامی تنه صاف است در حالی که سطح خلفی این استخوان زبر است و دارای یک خط به برآمده به نام خط خشن است.
«و ازین بزرگتر و بانام‌تر دیگری‌ است در باب بو سعید سهل. و این مرد مدّتی دراز کدخدای‌ و عارض‌ امیر نصر سپاه سالار بود، برادر سلطان محمود، تغمّدهم اللّه برحمته‌ . چون نصر گذشته شد، از شایستگی و بکار آمدگی‌ این مرد سلطان محمود شغل همه ضیاع غزنی خاصّ‌ بدو مفّوض کرد- و این کار برابر صاحب دیوانی‌ غزنی است- و مدّتی دراز این شغل را براند. و پس از وفات سلطان محمود امیر مسعود مهّم‌ صاحب دیوانی غزنی بدو داد باضیاع خاصّ بهم، و قریب پانزده سال این کارها میراند. پس بفرمود که شمار وی بباید کرد. مستوفیان شمار وی باز نگریستند، هفده بار هزار هزار درم بروی حاصل محض‌ بود و او را از خاصّ خود هزار هزار درم تنخواه‌ بود، و همگان می‌گفتند که حال بو سعید چون شود با حاصلی بدین عظیمی؟ چه دیده بودند که امیر محمود با معدل‌دار که او عامل هرات بود و با سعید خاصّ که اوضیاع غزنین داشت و عامل گردیز که بر ایشان حاصلها فرود آمد، چه سیاستها راندن‌ فرمود از تازیانه زدن و دست و پای بریدن و شکنجه‌ها.
سطح جدا شده توده معمولاً به صورت دست نخورده باقی می‌ماند مخصوصاً بر روی سطح. اما برآمدگی‌های پشته نزدیک لبهٔ نشست شکل می‌گیرد. افزایش آب و کمبود رسوبات که به لبه چسبیده‌اند مواد فرونشست را به داخل جریان دافعه‌ای زمین جابجا می‌کند.
و اما بسایط را که آن مبدع است و مرکب نیست از چیزهاء دیگر، حقایق آنرا از صفات خاص آن توان یافتن، و مثال این چنان باشد، اگر کسی گوید: حقیقت «هیولی» چیست؟ گوییم: جوهری بسیط است پذیرای صورت. اگر گوید: حقیقت «صورت» چیست؟ گوییم صورت هر چیزی آنست که هستی آن چیز بدانست اگر گوید:«جوهر» چیست؟ گوییم: چیزی است بذات خویش قایم و پذیرای صفات متضاد اگر گوید: حقیقت «صفت» چیست؟ گوییم: صفت عرضی است که‌اندر جوهر فرود آید، و نه از جوهر باشد. اگر گوید: حقیقت «چیز» چیست، یعنی نام چیز بر چه افتد؟ گوییم: بر آن معنی ا‌فتد نام چیز که ممکن باشد اورا، دانستن وزو خبر دادن. اگر گوید: حقیقت «موجود» چیست؟ گوییم که موجود آنست که یا حاستی از پنج حاست مر او را ‌اندر یابد، یا وهم مر اورا تصور کند، یا چیزی برو دلیل کند اگر گوید: «وجود» چیست؟ گوییم: آنک نام او هستست اگر گوید: «عدم» چیست؟ گوییم: آنک نام او نیستست اگر گوید: حقیقت «قدیم» چیست؟ گوییم: آنک نیستی او ممکن نباشد اگر گوید: حقیقت «محدث» چیست؟ گوییم: آنچ دیگری سازنده باشد مر اورا اگر گوید: حقیقت «علت» چیست؟ گوییم: آنچ او سبب بودش چیزی دیگر باشد، چنانک آفتاب علت روز است، که بودش روز را سبب اوست.اگر گوید: حقیقت «معلول» چیست؟ (گوییم) : آنچ او را سببی باشد، او معلول باشد اگر (گوید) : حد «علم» چیست؟ گوییم: علم تصوریست از ما مر چیزی را بحقیقت آن اگر گوید: حد «دانا» چیست؟ گوییم: دانا آنست که مر چیزی را بحقیقت او تصور کند. اگر گوید: «زنده» چیست؟ گوییم: آنک ازو فعلها آید، زنده است اگر گوید: حقیقت «حیوان» چیست؟ گوییم: هر جسدی که با نفس مقرون است حیوان است اگر گوید: حد «قادر» چیست؟ گوییم: انک هر گه که خواهد فعل کند او قادر است اگر گوید: «فعل» چیست؟ گوییم: اثری است از فاعل‌اندر مفعول، یا اثر کننده ‌اندر اثر پذیر اگر گوید: «خواست» چیست؟ گوییم: اشارتی وهمی است میان دو کار که بخلاف یکدیگر باشند و بودش آن ممکن باشد اگر گوید: «خدا» چیست؟ گوییم: او آنست که همه اوست، و مسبب هر موجودی اوست، و کردن چیز نه از چیز، فعل اوست و آغاز کننده و تمام کننده چیزها اوست، بر‌اندازه قبول هر چیزی مر تمامی خویش را اگر گوید: «توانای بر پدید آوردن فعل» (کیست؟ گوییم....) اگر گوید حد «صنعت» چیست؟ گوییم: نهادن صورت‌ اندر هیولی اگر گوید: «صانع» کدامست؟ گوییم: آنک صورت را از قوت بیرون ارد و مر آن را‌اندر هیولی نهد، چنانک درودگر صانع (است که) صورت تخت را ازحد قوت بیرون آرد و‌اندر هیولی و چوب پوشدش و جز آن از صنایع دیگر اگر گوید: «مصنوع» چیست؟ گوییم: آنک مرکب است از هیولی و صورت مصنوع است اگر گوید: «عقل فعال» چیست؟ گوییم او نخستین مبدعی است که خدای او را ابداع کرده است، و آن جوهریست بسیط و نورانی که صورت همه چیزها‌اندروست اگر گوید: «نفس» چیست؟ گوییم: جوهریست بسیط و روحانی و زنده است بذات و داناست بقوت، فاعل است بطبع، و او صورتی است از صورتهاء عقل فعال اگر گوید:حد «جنس طبیعی» چیست؟ گوییم: جماعتی است که صورتهاشان مختلف است و همه بر یک معنی‌اند، چوحیوان و ستور ومرغ و مردم بصورتهاء مختلف و همه زندگان‌اند. اگر گوید حد «نوع طبیعی» چیست؟ گوییم: یک صورت است‌اندر اشخاص بسیار اگر گوید: حد «شخص» چیست؟ گوییم: هر چ آن بیک بخش است و اشارت برو ا‌فتد شخص است اگر گوید: حد فصل «منطقی» چیست؟ گوییم سخنی است که گفته شود در بسیاری که مختلف باشند بانواع،‌اندر جواب «کدام» چنانک چون کسی گوید: حیوان، پس گویندش: کدام حیوان؟ او گوید: پرنده این فصلی باشد که بدو پرنده از جملگی جانوران جدا شود، و پرنده نیز بسیار نوع هاست از عقاب و کبک و زاغ و گنجشک و جز آن اگر گوید: «عرض» چیست؟ گوییم حد عرض چیزیست که‌اندر چیزی باشد که چو از آن چیز بیرون شود آن چیز باطل نشود، چنانک سیاهی‌اندر موی عرض است، اگر سیاهی ازو برخیزد (و) سپید شود، موی باطل نشود. اگر گوید: حد (نور) چیست؟ گوییم: جوهری بسیط است که مر او را همی بدو بینند و چیزها را هم بدو بینند.اگر گوید: «ظلمت» چیست؟ گوییم: ظلمت نیستی نور است. اگر گوید: حد «روز» چیست؟ گوییم: حاضری آفتاب کز عالم جانب آفتاب روز است.اگر گوید: حد «شب» چیست؟ گوییم: سایه زمین است. اگر گوید «فلک» چیست؟ گوییم جسمی محیط است بر عالم. اگر گوید: «عالم» چیست: گوییم: جملگی آنچ در میان فلک (است) عالم است. اگر گوید: حد «ستاره» چیست؟ گوییم جسمی نورانی است گرد با نور فشرده. اگر گوید: «آتش» چیست؟گوییم: جسم روان است بگرد زمین. اگر گوید:«زمین» چیست؟ گوییم: درشتر جسمی است‌اندر مرکز عالم ایستاده. اگر گوید: «زمان» چیست؟ گوییم: عدد حرکات فلک است نزدیک فلاسفه. و گروهی گفتند: بل زمان مدتی است بحرکت فلک شمرده و پیموده. اگر گوید: «مکان» چیست؟ گوییم: نهایت جسم است. اگر گوید: «حرارت» چیست؟ گوییم: فشردگی جزوهاء هیولی است. اگر گوید: «خشکی» چیست؟ گوییم: فراز آمدگی اجزاء هیولی است. اگر گوید: حد «تری» چیست؟ گوییم بخاریست با چگونگی کز جسمهاء معدنی و نباتی و حیوانی بیرون آید.اگر گوید: حد «بانگ» چیست؟ گوییم: بانگ جز از بیرون جستن هوا بمیان دو جسم کز یکدیگر مفاجا جدا شوند، حاصل نشود؛ چنانک سنگی را که بسنگی بر زنند تا سنگی بخودی خویش بشکا‌فد و هوا بمیان او‌اندر جهد.
هاگدان در برآمدگی‌های باریک به‌شکل اجماع برون‌رشد نموده که در نزدیکی پایه رشد می‌کند. اینها به ۲۰ سانتی‌متر طول و ۵ سانتی‌متر عرض رشد می‌کنند.
اصل عدم قطعیت را می‌توان بر حسب عمل اندازه‌گیری، که شامل فروپاشی تابع موج نیز می‌شود، بازگویی کرد. هنگامی که مکان اندازه‌گیری می‌شود، تابع موج به یک برآمدگی با پهنای بسیار کم فروپاشیده می‌شود، و تکانهٔ تابع موج کاملاً پخش می‌شود. تکانهٔ ذره به مقداری متناسب با دقتِ اندازه‌گیری مکان، در عدم قطعیت باقی می‌ماند. مقداری باقی‌ماندهٔ عدم قطعیت نمی‌تواند از حدی که اصل عدم قطعیت مشخص کرده‌است، کمتر شود، و مهم نیست که فرایند و تکنیک اندازه‌گیری چیست.
در پیوند آئورت بالارو با قوس آئورت، به دلیل برآمدگی دیواره راست آن، قطر عروق افزایش می‌یابد. این اتساع بولب یا پیاز آئورت نامیده می‌شود و در بخش عرضی شکل تا حدودی بیضوی‌شکل است.
استخوان پیشانی دارای یک صفحه افقی و یک صفحه عمودی است. بخش عمودی، پیشانی و جدار قدامی کاسه سر را می‌سازد. سطح برونی این بخش محدب است و روی آن برآمدگی‌های پیشانی دیده می‌شود. در زیر این برآمدگی‌ها، قوس‌های ابرویی وجود دارد. سطح درونی بخش عمودی دارای چین‌هایی است که مربوط به چین‌های نیمکره‌های مغزی است. بخش افقی این استخوان در تشکیل حفره مغزی قدامی و بخش برونی آن در تشکیل سقف کاسه چشم شرکت می‌کند.
طرحش، بهم برآمدگی؛ نقش، سادگی؛ پستی پایه رفعت و، تنگی فضای او
ترک‌های تراگذر در رامس تکهٔ آب زهکش احتمالاً پوشش گیاهی را می‌کشد. برآمدگی تراگذر – ترک‌های تراگذر و ترک‌های شعاعی در مواد جابجا شده بر روی پای لغزش نشست شکل می‌گیرد.