وحدت وجود
معنی کلمه وحدت وجود در فرهنگ فارسی
معنی کلمه وحدت وجود در دانشنامه اسلامی
در بین اصطلاحات فنی صوفیه، کمتر اصطلاحی به شهرت وحدت وجود یا «یکتایی هستی» است، گرچه این تعبیر پیوندهایی تاریخی با مکتب ابن عربی دارد، گهگاه در مورد اشاره به دیدگاه های سایر صوفیان و از آن جمله شخصیت هایی که مدت ها قبل از ابن عربی زیسته اند نیز به کار رفته است. هم چنین نقل کرده اند که مولانا جلال الدین طرفدار وحدت وجود بوده است، اما اگر این سخن را به این معنا بگیریم که مولانا این اندیشه را از ابن عربی و یا شاگردان او اقتباس کرده است مجموعه ای از پرسش های عقلی و تاریخی را برمی انگیزد. برای فهم این مسائل، لازم است شخص تصور روشنی از معنای وحدت وجود داشته باشد.
معنای توحید
اصطلاح فوق از دو واژه وحدت و وجود تشکیل شده است که هر دو از همان آغاز در اندیشه اسلامی حایز اهمیت بوده اند. اساس اندیشه و عمل اسلامی، شهادت است، یعنی گواهی به این که خدایی جز الله نیست (لا اله الا الله). این تعبیر غالبا کلمه توحید خوانده می شود، یعنی عبارتی که یگانگی خداوند را اعلان می دارد. معنای اساسی توحید و یا اعلان یگانگی خدا این است که همه چیز در عالم از خدایی ناشی شده که حقیقت یکتا است. واژه توحید همانند سایر واژه های هم خانواده اش که اکثرا مورد بحث هستند، همچون احد و واحد (یکی)، احدیت و واحدیت (یکی بودن، یکتایی) با وحدت از یک ریشه اند. پیش تر در سخنان علی (علیه السّلام) چهار معنای مختلفی را که از عبارت ظاهرا ساده «خدا یکی است» استفاده می شود، ملاحظه کردیم. بحث از وجود تقریبا دیرتر از بحث وحدت، وارد اندیشه اسلامی شد و نقش مهمی را به ویژه در تحول فلسفه که غالبا هستی شناسی تعریف می شود ایفا کرد. با آن که اصطلاح وحدت وجود در هیچ کدام از منابع مقدم بر آثار ابن عربی یافت نمی شود، بسیاری از عبارات صوفیه به آن شباهت دارند. نقل کرده اند که معروف کرخی (م ۲۰۰ هجری) نخستین کسی بوده است که شهادت را به صورتی که در قرون بعد اکثرا به چشم می خورد بازگو کرد: در هستی جز خدا نیست. (لیس فی الوجود الا الله به نقل از عین القضات همدانی) از ابوالعباس قصاب (از قرن چهارم) سخن مشابهی نقل شده است: در دو عالم به جز پروردگار من وجود ندارد و همه موجودات غیر از وجود او معدوم هستند. (لیس فی الدارین الا ربی و ان الموجودات کلها معدومة)
← تقریر خواجه عبدالله از توحید
در تاریخ تفکر اسلامی شخصیت های انگشت شماری از گستره نفوذ ابن عربی برخوردار بوده اند. با وجود این، پژوهش گران جدید مطالعات جدی نسبتا کمی در آثار او به عمل آورده اند که همین ها هم معمولا در حوزه خاصی است. (این کتاب را اخیرا با ترجمه دکتر محمدجواد گوهری انتشارات روزبه تحت عنوان صوفیسم و تائوئیسم منتشر کرده است.) این ابدا عجیب نیست، زیرا ابن عربی یکی از پراثرترین و مشکل نویس ترین نویسندگان مسلمان است. تمامی آثار او نمایان گر یک باریک بینی و پیچیدگی فوق العاده در سطح بالا است که به طور قطع برای استفاده توده مردم در نظر گرفته نشده است. هرگاه که او با تحقیر به عامه اشاره می کند منظور او معمولا علمای ظاهر و یا فقها و یا کسانی هستند که آنها را علماء الرسوم می نامد و یا به تعبیر دیگر، طبقه تحصیل کرده مسلمان به معنای رایج کلمه.هم چنین این تعبیر را در مورد صوفیانی به کار می برد که تاکنون به مرتبه تحقیق نرسیده اند و هنوز تقلید می کنند. ابن عربی انتظار دارد که خوانندگان آثار او نه تنها باید اهل تصوف، بلکه باید با بیش تر حوزه های دانش به ویژه تفسیر قرآن، حدیث، فقه، کلام و فلسفه آشنا باشند و کسانی را که این علوم را به خوبی نمی دانند، کم تر به حساب می آورد.نوشته های او صریح، منسجم و به لحاظ منطقی نظام یافته اند، گو این که ممکن است برای کسانی که با آنها آشنایی ندارند، مبهم و غامض به نظر آیند. همان طور که جیمز موریس یادآور می شود «القاب عجیب و غریبی که در منابع اسلامی و یا در منابع غربی جدید بر ابن عربی اطلاق شده است (از قبیل «آشفته» (incoherent) «معتقد به همه خدایی»، (pantheist) «مرتد»، (heretic) «وحدت گرا»، (monist)، «دیوانه» (madman) و غیره) بیش از آن که بتوان آنها را داوری هایی مستدل در مورد مجموع آثار او دانست، بازتاب هایی هستند از توان آزمایی هایی مشقت بار، برای یکسان سازی و یکپارچه ساختن مطالب مختلف و دشوار.» به رغم این واقعیت که پژوهش های نسبتا کمی صرف تعالیم و آثار ابن عربی شده، شهرت وی به همراه شهرت وحدت وجود به فراسوی مجامع علمی و فرهنگی گسترش یافته است. اما خود ابن عربی تا آن جا که ما می دانیم تعبیر وحدت وجود را در آثار بزرگ و اصلی خود به کار نبرده است. (البته این امکان وجود دارد که این اصطلاح در یکی از نسخه های خطی به تازگی یافته شده از یکی از آثار ابن عربی پیدا شود، حتی در صورت چنین اتفاقی، احتمالاً در این سیاق از یک معنای فنی برخوردار نخواهد بود.) اگرچه به دفعات از وجود و این که می توان آن را متصف به صفت یکتایی یا وحدت کرد (که در مورد آنها تعابیر وحدت، وحدانیت و احدیت را به کار می برد) بحث می کند؛ مثلا: چیزی به واسطه وجود در وجود ظاهر نشد جز حق، پس وجود، حق است و حق یکی است. (فما ظهر فی الوجود بالوجود الاالحق و هو واحد) عین وجود یکی است، اما احکام آن متعدد هستند. (عین الوجود واحد و الاحکام مختلفه) عدد از واحدی گرفته می شود که ثانی دارد نه از واحد وجود. (العدد منشؤه من الواحد ئم الذی یقبل الثانی لا من الواحد الوجود.) کل وجود، در حقیقت یکی است چیزی همراه آن نیست. (الوجود کله هو واحد فی الحقیقه لاشی ء معه)
← مقصود ابن عربی از وحدت وجود
...
[ویکی فقه] وحدت وجود (عرفان). اندیشه وحدت وجود، از اندیشه های اساسی عرفان نظری اسلامی بوده و ابن عربی و مولانا از قلل رفیع آن هستند.
در بین اصطلاحات فنی صوفیه، کمتر اصطلاحی به شهرت وحدت وجود یا «یکتایی هستی» است، گرچه این تعبیر پیوندهایی تاریخی با مکتب ابن عربی دارد، گهگاه در مورد اشاره به دیدگاه های سایر صوفیان و از آن جمله شخصیت هایی که مدت ها قبل از ابن عربی زیسته اند نیز به کار رفته است.
نصرالله پور جوادی، سلطان طریقت، تهران، ۱۳۵۸، ص۱۰۴.
اصطلاح فوق از دو واژه وحدت و وجود تشکیل شده است که هر دو از همان آغاز در اندیشه اسلامی حایز اهمیت بوده اند. اساس اندیشه و عمل اسلامی، شهادت است، یعنی گواهی به این که خدایی جز الله نیست (لا اله الا الله). این تعبیر غالبا کلمه توحید خوانده می شود، یعنی عبارتی که یگانگی خداوند را اعلان می دارد. معنای اساسی توحید و یا اعلان یگانگی خدا این است که همه چیز در عالم از خدایی ناشی شده که حقیقت یکتا است. واژه توحید همانند سایر واژه های هم خانواده اش که اکثرا مورد بحث هستند، همچون احد و واحد (یکی)، احدیت و واحدیت (یکی بودن، یکتایی) با وحدت از یک ریشه اند. پیش تر در سخنان علی (علیه السّلام) چهار معنای مختلفی را که از عبارت ظاهرا ساده «خدا یکی است» استفاده می شود، ملاحظه کردیم.
W. C. Chittick، A Shi|ite Anthology (Albany، ۱۹۸۱) PP. ۳۷-۳۸
در تاریخ تفکر اسلامی شخصیت های انگشت شماری از گستره نفوذ ابن عربی برخوردار بوده اند. با وجود این، پژوهش گران جدید مطالعات جدی نسبتا کمی در آثار او به عمل آورده اند که همین ها هم معمولا در حوزه خاصی است.
H. Corbin، Creative Imagination in the Sufism of Ibn|Arabi (Princeton، ۱۹۶۹): T. Izutsu، SufismandTaoism، Tokyo، ۱۹۸۳.
...
جملاتی از کاربرد کلمه وحدت وجود
سرهندی مدعی هزارهگرایی بود و در نامههایش، برای نشان دادن جایگاه معنوی خود، از لقب «مجدد الف ثانی» (به معنی کسی که در هزاره دوم اسلام دین را اصلاح میکند) استفاده میکرد. با این که هزارهگرایی محصول تفکرات ابن عربی بود، لیکن سرهندی با دیدگاه وحدت وجود ابن عربی هم مخالف بود.
ای وحدت وجود که چندین هزار جود از فیض اقدس تو باعیان ماسواست
اعتقاد به مظهریت در مسلک اهل حق از اهمیت خاصی برخوردار است. در مورد مظهریت برخی میگویند دین یاری مبتنی بر اصل وحدت وجود است. برخی نیز میگویند اهل حق برکسی اطلاق میشود که در جستجوی جلوه ذات حق در انسان باشد؛ زیرا مظهریت آینهای است که منعکسکننده خداست.