معنی کلمه ناصریه در لغت نامه دهخدا
ناصریة. [ ص ِ ری ی َ ] ( اِخ ) پیروان ناصرخسرو قبادیانی شاعر معروف و اسماعیلی مذهب بدین نام منسوبند. مؤلف بیان الادیان آرد: «الناصریة: اصحاب ناصرخسرو، و او ملعونی عظیم بوده است ، و بسیار کس از اهل طبرستان از راه برفته اند و آن مذهب بگرفته. ( از بیان الادیان ص 39 ). و نیز رجوع به خاندان نوبختی ص 269 شود.
ناصریة. [ ص ِ ری ی َ ] ( اِخ ) شهری است در عراق در سفلای رود فرات. ( از اعلام المنجد ).
ناصریة. [ ص ِ ری ی َ ] ( اِخ ) دهی است در افریقیه. ( منتهی الارب ). از قرای سفاقس افریقاست. ( معجم البلدان ). || اسم چند موضع است و مشهورترین آنها بلدی است در مصر بین قاهره و دمیاط. ( از معجم متن اللغة ).
ناصریه. [ ص ِ ری ی َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان در 75هزارگزی شمال کرمان و 4هزارگزی شمال راه فرعی چترود به زرند واقع است و 7 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیای ایران ج 8 ).
ناصریه. [ ص ِ ری ی َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کرج.در 8هزارگزی جنوب شرقی کرج بر سر راه کرج به تهران در جلگه معتدل هوائی واقع است و 125 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه کرج تأمین می شود، محصولش غلات و چغندرقند و بنشن و میوه های سردرختی و صیفی است. شغل مردمش زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیای ایران ج 1 ص 221 ).
ناصریه. [ ص ِ ری ی َ ] ( اِخ ) دهی است ازدهستان حومه بخش خاش شهرستان زاهدان ، در 2هزارگزی جنوب خاش و بر کنار جاده شوسه خاش به سراوان ، در جلگه گرمسیری واقع است. یک صد تن سکنه دارد و فارسی را به لهجه بلوچی تکلم می کنند آبش از قنات و محصولش غلات و لبنیات و پنبه و شغل مردمش زراعت و گله داری است. راه شوسه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).
ناصریه. [ ص ِ ری ی َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه خاوری شهرستان رفسنجان. در 14هزارگزی جنوب شرقی رفسنجان بر کنار جاده شوسه رفسنجان به کرمان واقع است و 30 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیای ایران ج 8 ).
ناصریه. [ ص ِ ری ی َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است ازدهستان کشیت بخش شهداد شهرستان کرمان. در 100هزارگزی جنوب شهداد بر سر راه مالرو کشیت به گوک واقع است و 15 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیای ایران ج 8 ).