تازیانه

معنی کلمه تازیانه در لغت نامه دهخدا

تازیانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) تازانه. ( برهان ). آنچه بدان اسب را زنند بهندی ، گورا. ( غیاث اللغات ). تابیده کلفت چرمی یا ریسمانی با دسته چوبی یا غیر آن که برای راندن چهارپا و زدن مقصر بکار می رود. ( فرهنگ نظام ). شلاق و قمچی است. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ). تازیانه و تازانه ، بعضی اول مخفف ثانی گفته اند . ( آنندراج ). دکتر محمّد معین در حاشیه برهان ج 1 ص 459 آرد: زباکی ، تزیانه بمعنی تازانه ، رجوع به تازانه شود : بدان که تازیانه از سه ریسمان چرمی ساخته می شد تا به 13 ضربت سی ونه تازیانه را کامل نمایدو در شریعت سزاوار نبود که کسی را بیش از 40 تازیانه زنند. ( قاموس کتاب مقدس ). و اندر او [در گوزگانان ]درختی بود که از وی تازیانه کنند. ( حدود العالم ).
که این تازیانه بدرگاه بر
بیاویز جایی که باشد گذر.فردوسی.بدو گفت گیو ای برادر مرو
فراوان مرا تازیانه است نو.فردوسی.اگر رام و خوش پشت نباشد [ستور] به تازیانه بیم میکند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 98 ). مستخرج و عقابین و تازیانه و شکنجه ها آورده و جلاد آمده. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 368 ).
بس است این که گفتمْت کافزون نخواهد
چو تازی بود اسب ، یک تازیانه.ناصرخسرو ( دیوان ص 381 ).زین به نبود مذهبی که گیری
از بیم عتابیش و تازیانه.ناصرخسرو ( دیوان ص 400 ).آسمان را دوال گاو زمین
از پی شیب تازیانه اوست.خاقانی.از شیب تازیانه او عرش را هراس
وز شیهه تکاور او چرخ را صدا.خاقانی.تا چند غم زمانه خوردن
تازیدن و تازیانه خوردن.نظامی.و از دست آن دیگر تازیانه خورده بودم. ( گلستان ).
تازیانه برزدی اسبم بگشت.مولوی.و رجوع به تازانه شود.
- از سر تازیانه دادن ؛ به اشاره تازیانه ، بخشیدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). و این کنایه از حقارت و فرومایگی مابه الجودبود. ( آنندراج ) :
گیتی به سر سنان گشادیم
پس از سر تازیانه دادیم.انوری ( از آنندراج ).

معنی کلمه تازیانه در فرهنگ معین

(نِ ) (اِ. ) شلاق ، تسمة چرمی که با آن چهارپایان را هنگام تاختن بزنند.

معنی کلمه تازیانه در فرهنگ عمید

تسمۀ چرمی با دستۀ چوبی که هنگام اسب تاختن به دست می گیرند یا با آن کسی را کتک می زنند، شلاق.

معنی کلمه تازیانه در فرهنگ فارسی

شلاق، تسمه چرمی بادسته چوبی برای کتک یاتاختن اسب
( اسم ) آنچه بدان چهار پایان را زنند و رانند شلاق قمچی.یا تازیان. آتش حدت زبان. آتش . یا تازیان. زرین اشع. خورشید.

معنی کلمه تازیانه در دانشنامه آزاد فارسی

(یا: شلاق؛ قَمچی) تسمه ای چرمی باریک، یا بافته ای از چند تسمۀ چرمی که معمولاً دسته ای چوبی دارد و برای تنبیه بدنی افراد یا رام کردن و راندن چهارپایان، به ویژه اسب، به کار می رود. امروزه، بیشتر تازیانه ها را از تسمه یا کابل لاستیکی می سازند.

معنی کلمه تازیانه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تابیده چرمی یا غیر چرمی برای مجازات خطاکاران و غیر آن را تازیانه گویند. در فقه از آن در باب صوم و حدود سخن رفته است.
تازیانه، تابیده ای چرمی یا ریسمانی است که برای راندن چارپایان، تنبیه خطاکاران و مانند اینها از آن استفاده می شود و به آن شلاق و قَمچی نیز گفته می شود.
تازیانه در زبان عربی
در عربی با چند واژه از آن یاد شده است؛ از جمله:
← سَوْط
واژه جَلْد در اصطلاح فقه و متون دینی بر کیفری خاص که برای برخی جرایم معین شده، اطلاق می گردد.
تازیانه در قرآن
...
[ویکی فقه] تازیانه (قرآن). تازیانه، شلاق یا قمچى تابیده کلفت چرمى یا ریسمانى با دسته چوبى یا غیر آن است که براى راندن چهارپا و زدن مقصر به کار مى رود.
تشبیه عذاب پى درپى و شدید نازل شده بر برخى اقوام پیشین، به ضربات تازیانه:ألم تر کیف فعل ربّک بعاد• وثمود الّذین جابوا الصّخر بالواد• فأکثروا فیها الفساد• فصبّ علیهم ربّک سوط عذاب.
فجر/سوره۸۹، آیه۶.
تنبیه شدن همسر ایّوب (علیه السلام) به دست آن حضرت، با بسته اى از ساقه هاى گیاه یا رشته هاى درخت خرما به جاى تازیانه:و خذ بیدک ضغثا فاضرب به و لاتحنث إنّا وجدنه صابرا نعم العبد إنّه أوّاب.
ص/سوره۳۸، آیه۴۴.
••• صد ضربه تازیانه، کیفر هر یک از زن و مرد زناکار غیرمحصن:الزّانیة والزّانى فاجلدوا کلّ وحد مّنهما مائة جلدة ....
نور/سوره۲۴، آیه۲.
...

معنی کلمه تازیانه در ویکی واژه

شلاق، تسمة چرمی که با آن چهارپایان را هنگام تاختن بزنند.

جملاتی از کاربرد کلمه تازیانه

سپه را ز سالار گردنکشان بجستند زان تازیانه نشان
اکنون که تازیانه هجران کشید دل جان رمیده را که تواند عنان گرفت؟
بکوب این راه را با پای همت نخواهد اسب تازی تازیانه
چون که عبرت نگیری و در سرانجام کار خود اندیشه نکنی؟! رب العالمین میگوید: فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَکُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ. آری! بدانید که این دنیا تا کجا رسد، و سرای پیروزی و جاویدی کرا رسد! به بینید که درویشان شکسته را بر مرکب کرامت چون آرند!؟ و خواجگان بی‌معنی را به تازیانه قهر چون رانند؟!
ابراهیم بن محمد بن عبدالوهاب بن ابراهیم امام، شهرت‌یافته به ابن عایشه (؟ -۸۲۵م) امیر عباسی بود. علیه مأمون قیام کرد و برای بیعت با ابراهیم بن مهدی تلاش کرد. مأمون او را دستگیر کرد، تازیانه زد، زندانی نمود و سرانجام به صلیب کشید. عزالدین بن اثیر او را نخستین فرد عباسی نامیده که در اسلام مصلوب شد.
افغانستان در دوره حکومت طالبان، قوانینی را برای تفکیک جنسیتی اعمال می‌کرد که بسیار سخت‌تر از قوانین دیگر کشورهای اسلامی بود؛ اجرای این قوانین با خشونت بسیار همراه بود؛ به حدی که بسیاری آن را آپارتاید جنسیتی نامیده‌اند. زنان افغان در دوره طالبان، مجبور به پوشیدن برقع بودند. در افغانستان، پزشکان مرد حق معاینه و درمان زنان را نداشتند؛ و به زنان نیز اجازه معاینه مردان داده نمی‌شد. همچنین زن حق صحبت کردن با مردان نامحرم را نداشتند. طالبان، زنانی که بدون محرم از خانه بیرون می‌آمدند به تازیانه محکوم می‌کردند. کار کردن و تحصیل نیز برای زنان در افغانستان ممنوع بود. با سقوط حکومت طالبان این محدودیت‌ها برداشته شد و آپارتاید جنسیتی در افغانستان پایان یافت.
براه دین برای توسن نفس رگ غیرت تو را، چون تازیانه است
درآ به زمزمه ای مطرب غزال پرداز که تازیانهٔ شوق است شعلهٔ آواز
بی زخم تازیانه و بی‌زحمت کمند گردیده رام توسن گردونت را از آن
دیگر گناه مهمی که سزاوار مرگ بود، لواط (کون‌مُرزی) بود. در مینوی خرد آمده است که اهریمن دیگر دیوان و پلیدان را با انجام عمل لواط با خودش به وجود آورده است. اگر مردی ناخواسته لواط می‌کرد، سزاوار تازیانه و اگر به میل خویش چنین کاری می‌کرد، سزاوار مرگ بود.
خامش نیم زگریه ولی خصم بدمنش از تازیانه، ساخته خاموشم ای پدر!
رده گردش از هرکرانه زدند هزاری دگر تازیانه زدند
ابر را هم تازیانهٔ آتشین می‌زنندش کانچنان رو نه چنین