حقارت. [ ح َ رَ ] ( ع اِمص ) ذلت. خواری. ( از اقرب الموارد ). زبونی. پستی. فرومایگی. کوچکی. || ( مص ) خرد شدن. حقیر شدن. ( زوزنی ). خوار شدن. زبون شدن. || خرد شمردن. کوچک شمردن. تحقیر : در هیچکس بچشم حقارت نظر مکن تا در تو هم بدیده تحقیر ننگرند.خواجه عبداﷲ انصاری.مبین در هیچ شخصی از حقارت که نپذیرد در این جا دل عمارت.ناصرخسرو.در من بحقارت نتوان کرد نگاه یک باز سپید به ز صد باز سیاه.ادیب صابر.دو امیرزاده در مصر بودند، یکی علم آموخت و آن دگر مال اندوخت... پس این توانگر بچشم حقارت در فقیر نظر کردی. ( گلستان ). رجوع به حقارة شود. حقارة. [ ح َ رَ ] ( ع مص ) خرد و خوار شدن.( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به حقارت شود.
کوچک شدن، پست شدن، واری، پستی، کوچکی، پستی ۱ - ( مصدر ) خوار شدن حقیر گشتن . ۲ - ( اسم ) خواری پستی زبونی .
معنی کلمه حقارت در ویکی واژه
خواری، پستی، زبونی
جملاتی از کاربرد کلمه حقارت
گرد قدم زائرت، از غایت رفعت بر فرق فریدون ننشیند ز حقارت
مظفرالدین شاه قاجار در تاریخ ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ برابر با ۱۴ جمادیالثانی ۱۳۲۴، پس از چند مرحله و اعتراض اقشار مختلف مردم تهران، به خصوص اصناف، بازرگانان و روحانیان، فرمان مشروطیت را امضا کرد. مجلس شورای ملی در مهر ۱۲۸۵ افتتاح شد و تدوین پیشنویس قانون اساسی مشروطه را آغاز کرد. نمایندگان مجلس میدانستند که محمدعلی میرزا، ولیعهد، مخالف مشروطه است و اگر به پادشاهی برسد، کار امضای قانون اساسی دشوار خواهد شد؛ بنابراین شتاب میکردند که تا پادشاهِ بیمار هنوز زنده است، کار را تمام کنند. آنها تلاش کردند این متن را به گونهای تنظیم کنند که برای شاه ناخوشایند و حقارتآمیز نباشد؛ بنابراین برخی از اصول آن شفاف نوشته نشد.
جانب اهل طریقت به حقارت منگر زانکه در بادیۀ معرفت اول قدمند
تویی که همتت از فرط کبریا نکند مگر بچشم حقارت در آفتاب نگاه
در مجموع داستانهای آل احمد، تصویری از حقارت زنان در جامعهای مردسالار است. زنانی که از خود هیچ اختیاری ندارند و از سوی مردان آزار و اذیت میشوند.
اتفاق غریبی روی داد. در آنی همه چیز از جلوی چشمم گذشت—هر آنچه در این سه سال در روچستر برایم رخ داده بود: کارگری در کارخانه، جانکندن و حس حقارت آن، شکستم در ازدواج، جنایت شیکاگو… من شروع کردم به سخنرانی. حرفهایی که هیچگاه از کلامم جاری نمیشد، سریع و سریعتر بیرون میآمد. حرفها قدرتی شهوانی داشتند… مخاطبان ناپدید شدند، خود سالن غیب شد؛ خودآگاه من کلمات را میراند و نئشه از ترانهای که میسرودم بودم.
در همین سالها به جریانهای کارگری و مبارزات سندیکالیستی علاقهمند میشود. جریان سوسیالیسم سندیکالیستیای که داگرمن به آن پیوسته بود در پی تمرکززادیی و کاهش اختیارات دولت و احقاق حقوق طبقه کارگر بود. در همین سالها با آن ماری گوتسس پناهندهٔ آلمانی آشنا میشود او دختر مبارزی اسپانیایی است و با مادرش در دخمهیی در آپارتمانی در حاشیه شهر زندگی میکند؛ داگرمن با آنها همخانه میشود و زندگی حقارت بار حاشیهنشینی را تجربه میکند. در سن بیست سالگی مدتی به دانشگاه میرود و سپس روانه سربازی میشود و ماجرای دوران سربازی دستمایهٔ اولین رمانش میشود که در بیست و دو سالگی آن را چاپ میکند. این دوران دوران اوج خلاقیت ادبی اوست؛ شبی شصت صفحه مینویسد
آدلر در ابتدا دانشآموز ضعیفی بود، به اندازهای ضعیف که معلمی به پدرش گفت که این پسر برای هیچ شغلی جز شاگرد کفاشی مناسب نیست. اما آدلر با پشتکار و فداکاری، خود را از پایینترین سطح کلاس بالا کشید. هم از نظر اجتماعی و هم از نظر تحصیلی سخت تلاش کرد تا بر عقبماندگیها و حقارتهایش غلبه کند و بدینترتیب برای نظریه آیندهاش دایر بر اینکه شخص باید نقاط ضعفش را جبران کند نمونهای شد. توصیف احساسهای حقارت، که بعدها بخش اصلی نظام او را تشکیل داد، بازتاب مستقیم تجارب اولیه خود اوست، دینی که آدلر آزادانه به آن اعتراف کرد.
کجاست غیرت عشقت که زاهد از نخوت بعاشقان تو چشم حقارتی دارد
آنچه آل احمد از زن در داستانهایش به نمایش میگذارد، تصویر حقارتی است که جامعه به زنان تحمیل میکند. زنان ابتدا در خانه پدری و سپس در اسارت خانه شوهر، نادیده انگاشته میشوند. زن در چنین جامعهای شخصیتی است منفعل. او تحقیر میشود، کتک میخورد و حقی بیش از این برای خود قائل نیست.
«الکترو» مردی سرخورده با عقده حقارت بود که بهطور تصادفی و هنگام کار روی خطوط برق، مورد اصابت رعد و برق قرار گرفت و متوجه شد که میتواند جریان الکتریسیتهای را که در وجودش به جریان افتاده، را کنترل و علیه دیگران استفاده کند. او از دشمنان نیرومند اسپایدرمن محسوب میشود ولی همیشه در مقابل او شکست خورده است. (او گاهی اوقات با ظاهری نسبتاً متفاوت در داستانهای اسپایدرمن ظاهر میشود).
جمال دوست چندان سایه انداخت که سعدی ناپدیدهست از حقارت
مبین به چشم حقارت شکسته بالان را که در گرفتن عبرت هزار شهبازند
به خردان به چشم حقارت مبین بسا خرد صدر بزرگی نشین
پارک شریدان در تمام مدت زندگیش در اوماها بوده. او فرزند خانوادهای متوسط است که اگرچه ثروتمند نیستند، اما در زندگیشان عشق جاری است. با این حال پارک از خودش راضی نیست. پدر پارک مرد قد بلند و با ظاهر به اصطلاح مردانهای است. اما پارک در سر و شکل ظاهری به پدرش شباهتی ندارد و بیشتر شبیه مادرش است. پارک حتی از برادر کوچکترش هم کوتاهقدتر است. علاوه بر این هیچ علاقهای به تکواندو، ورزشی که برای پدرش ارزش زیادی دارد، ندارد و به جای آن عاشق موسیقی و کمیک است. او با وجود اینکه با بچههای محبوب و پرطرفدار مدرسه ارتباط خوبی دارد، اما همچنان از درون به خاطر سر و شکل آسیاییاش احساس حقارت میکند.
بر من به حقارت نگرد شیخ و نداند کامروز به میخانه چو من معتبری نیست
شیخ الاسلام گفت: که نگرید کی بچشم حقارت درکس ننگرید، که دوستان او پئشیده باشد و تا بصیرت و فراست صادق نداری. نگر تصرف نکنی در میان خلق، که بر خود ستم کنی. و پیری گفت: که خرقانی گفت: امانت از میان خلق برخاست، وی دوستان خود نهان کرد. و گفت: که من که باشم کی ترا دوست دارم؟ دوستان ترا دوست میدارم.
به عبارت دیگر، این قبیل افراد با نشان دادن عضو جنسی خود به یک غریبه، میکوشند تا از راه تحت تأثیر قرار دادن او به یک احساس توانایی و تسلط جنسی دست یابند؛ زیرا اغلب روان شناسان و روانپزشکان معتقدند که افراد نمایشگر از نظر شخصیتی دچار احساس نا ایمنی و عدم اطمینان نسبت به توانایی جنسی و دچار احساس حقارت، فقدان قاطعیت و از نظر اجتماعی منزوی هستند.