بنوره
معنی کلمه بنوره در لغت نامه دهخدا

بنوره

معنی کلمه بنوره در لغت نامه دهخدا

بنوره. [ ب َ ن َ / نُو / رِ ]( اِ مرکب ) بنلاد است که بنیاد و بنای عمارت و دیوار باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). بنیاد و بنای عمارت و دیوار. ( ناظم الاطباء ): اس. بنیاد. ( زمخشری ) :
تو صدر آن سرا از پی که باشد
ز فضلش سقف و از دانش بنوره.بدیع.

معنی کلمه بنوره در فرهنگ معین

(بُ وَ رَ یا رِ ) (اِمر. ) بنای عمارت و دیوار، بنیاد، بنلاد.

معنی کلمه بنوره در فرهنگ عمید

= بنلاد

معنی کلمه بنوره در فرهنگ فارسی

بنلاد
( اسم ) بنای عمارت و دیوار بنیاد بنلاد

معنی کلمه بنوره در دانشنامه عمومی

بنوره ( به عربی: بنورة ) یک شهرداری در الجزایر است که در Bounoura District واقع شده است. بنوره ۳۵٬۴۰۵ نفر جمعیت دارد و ۴۹۳ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

معنی کلمه بنوره در ویکی واژه

بنای عمارت و دیوار، بنیاد، بنلاد.

جملاتی از کاربرد کلمه بنوره

یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ برهان اینجا مصطفی (ص) است. وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً و نور قرآن است درین آیت. هم چنان که در سورة الاعراف گفت: وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ یعنی القرآن. جای دیگر گفت: فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا یعنی القرآن. و در قرآن نور است بمعنی دین اسلام، چنان که گفت: یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَی اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ یعنی: الّا ان یظهر دینه. و در سورة نور گفت: یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ یعنی لدینه. وجه سیوم نور است بمعنی ایمان، چنان که در سورة الانعام گفت: وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ. و در سورة الحدید گفت: وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ یعنی ایمانا تهتدون به. و در سورة البقرة گفت: یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ یعنی من الکفر الی الایمان. چهارم نور است بمعنی هدی، کقوله: اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یعنی بنوره و هداه یهتدی من فی السّماوات و من فی الأرض. «مثل نوره» یعنی: الّذی یقذفه فی قلب المؤمن حتّی یهتدی به. پنجم نور است بمعنی نبیّ، کقوله: «نُورٌ عَلی‌ نُورٍ» ای نبیّ مرسل بعد نبیّ. ششم نور است بمعنی روشنایی روز، کقوله: وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ. هفتم نور است بمعنی آن روشنایی که مؤمنان را در صراط بود، و ذلک فی قوله: یَسْعی‌ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ، و قال: انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ یعنی نمشی بضوئکم، و قال تعالی: یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا. هشتم نور است بمعنی بیان حلال و حرام و احکام و مواعظ، چنان که گفت: إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدیً وَ نُورٌ یعنی بیان الحلال و الحرام و الأمر و النّهی. جای دیگر گفت: قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتابَ الَّذِی جاءَ بِهِ مُوسی‌ نُوراً؟ یعنی ما فیه من الحلال و الحرام و الأمر و النّهی.
فالراح نسخ للعقول بنوره کالشمس عزل للنجوم و ماح
فقد نورت عین الاسیری بنوره لذلک لایخفی علیه السرایر
اهل تفسیر را درین قصّه سه قول است: قومی گفتند جن بر وی دروغ بستند از بیم آن که سلیمان او را بزنی کند و رنه قدم وی چون قدم آدمیان بود و ساق وی نیکوترین ساقها بود، قومی گفتند سخن همان بود که جنّ گفتند و بر ساق وی موی فراوان بود امّا شیاطین تدبیر ازالت آن کردند بنوره، و از آن روز باز استعمال نوره در ستردن موی میان آدمیان پدید آمد، قول سوم آنست که: لم یکن لها حافر غیر انّ مؤخّرتی قدمیها کانتا کمؤخّر الحافر.
أبا الله الّا أن یتمّ بنوره و لو کره الفجار طغیانهم و ابا
بسیار دریغ است آدم دانا و بینا جان خود را فدای جیفه دنیا کند،آخر تو از زندگی چه تمتع داری؟ برای چه، برای که، اندک به خود آی. نفس دیوانه خودکام را خراب کن، هر چند بیشتر تنگ می گیری، آسمان تنگ تر خواهد گرفت. بی مایه تفویض و توکل و گذشت و اغماض، و باندازه داد و دهش امر دنیا نمی گذرد. بر خود، بر من، بر طایفه، برزن، برفرزند، بر دوست اگر بخشایش و آسایش خواهی چاره تبدیل رفتار است. این بنوره و بنیاد که خوی و آئین گرفته ای جز رنج و تیمار و خون جگری و اندوه دوست و شادی دشمن حاصل ندارد.
شمس الشریعه یستضیی بنوره بدر العلی و کواکب الایام
چنم بنوره سنگر کنار خندق می گلوله بارد اگر زین حصار... به
قوله تعالی: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ای ذو نور السّماوات و الارض، فحذف المضاف کما یقال رجل عدل، ای ذو عدل. قال ابن عباس: معناه اللَّه هادی السّماوات و الارض، یعنی من فی السّماوات و الارض فهم بنوره الی الحق یهتدون، و بهداه من حیرة الضلالة ینجون. میگوید راهنمای بندگان در زمین و در آسمان خداست، مؤمنان بنور او فرا راه صواب می‌بینند، و براهنمونی او بر جاده سنّت میروند و حق می‌پذیرند و از حیرت ضلالت باز میرهند، و فی بعض کتب اللَّه، نوری هدای و لا اله الا اللَّه کلمتی و انا هو، حسن گفت: نور درین موضع مصدر است بجای فعل افتاده، ای نور السّماوات و الارض، و همچنین در شواذ خوانده‌اند و معنی آنست که آسمان روشن کرد بآفتاب و ماه و ستارگان و زمین بعلماء و انبیاء و مؤمنان، مجاهد گفت: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ای مدبّر امورها بحکمة بالغة و بحجّة نیرة و قیل معناه الانوار کلّها منه کما یقال فلان رحمة ای منه الرحمة، قال عبد اللَّه بن مسعود: انّ ربّک لیس عنده نهار و لا لیل، نور السّماوات و الارض من نور وجهه. و صحّ‌ عن رسول اللَّه (ص) فی روایة عبد اللَّه بن مسعود انّه کان یفتح صلوته باللّیل فیقول اللّهم لک الحمد انت نور السّماوات و الارض و من فیهن، و لک الحمد انت ضیاء السّماوات و الارض و من فیهن.
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً چون حقیقت حال ایشان فرمود تعقیب کرد بضرب مثل از جهت زیادتی توضیح و تقریر، زیرا که آن اوقع است و امقع، در دل واقع است از حجت خصم الد. و مثل در اصل بمعنی نظیر است یقال مِثلٌ و مَثلٌ و مثیلٌ کشِبه و شَبه و شبیه. و معنی آن است که حال عجیبه ایشان همچون حال آن کس است که بیفروزد آتشی. و الَّذِی بمعنی الّذین است کما فی قوله تعالی وَ خُضْتُمْ کَالَّذِی خاضُوا. اگر چنانچه مرجع در بنورهم بایشان باشد. و الاستیقاد طلب الوقود و السعی فی تحصیله و هو سطوع النار و ارتفاع لهبها و اشتقاق النار من نار ینور نورا اذا نفر لانّ فیها حرکة و اضطرابا.