بیت المال

معنی کلمه بیت المال در لغت نامه دهخدا

بیت المال. [ ب َ تُل ْ ] ( ع اِ مرکب ) بیت الاموال. ( آنندراج ). خانه ای که مال غنیمت و مال متوفی بعد از ضبط در آن نگاه دارند. ( غیاث ). || خزانه اسلام. ( از اقرب الموارد ). و درلطائف بمعنی آن مال است که همه مسلمانان را در آن حق باشد. ( غیاث ). جایی که در آن مالی را گذارند که همه مسلمانان را در آن حقی باشد و در عهد خلفای عبارت بود از خزانه دولت اسلام. ( ناظم الاطباء ). مرکز اموال و دفاتر دولتی در اسلام. خزانه خلافت اسلامی. بنابرمشهور نخست کس در تاریخ اسلام عمر بود که بیت المال را تأسیس کرد. و مازاد اموال غنیمت را در آن نهاد و دیوانی مرتب ساخت و نام کسانی را که در بیت المال وظیفه داشتند در آن ثبت نمود. خزانه دولت :
چون خداوند سخا در کف راد تو بدید
گفت با بخشش تو بس نبود بیت المال.فرخی.و درخواست که بوجهی نیکوتر امیر را گویند و باز نمایند که از بیت المال بر اوچیزی بازنگشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 370 ). اگر این دزدیها و خیانت ها که ابوالقاسم کثیر و شاگردان وی کرده اند دریابی و بیت المال بازآری خوب پسندیده کرده باشی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 242 ). و قرارداد که از آن کوره جمله دوهزار درم خدمت بیت المال کنند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 11 )... و جزیت و حقوق بیت المال بطور استقصاء بشناسند. ( کلیله و دمنه ).
نماند کس که ز انعام تو بروی زمین
نیافت بیت المال و نساخت باب الطاق.خاقانی.نداند که خزانه بیت المال لقمه مسکین است. ( گلستان ). || خزانه دولت : گشتاسب بفرمود تا کبیسه کردند... و گفته این روز را نگاهدارید و نوروز کنید که سرطان طالع عمل است و مر دهقانان را و کشاورزان را بدین وقت حق بیت المال دادن آسان بود. ( نوروزنامه ). || مطلق مالیات حقوق دیوانی. || ( اِخ ) در علم احکام نجوم بیت المال پس از بیت النفس باشد و آن بیت دوم است. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
باز وقت ظفر به بیت المال
سگ تر دیده ام ز طالع خویش.خاقانی.

معنی کلمه بیت المال در فرهنگ معین

( ~. لْ ) [ ع . ] (اِمر. ) خزانة کل مملکت .

معنی کلمه بیت المال در فرهنگ عمید

۱. [مجاز] اموال عمومی متعلق به دولت اسلامی.
۲. خزانۀ دولت اسلامی.

معنی کلمه بیت المال در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- محلی که کلیه غنایم و اموال پس از تقسیم و توزیع بین ذوی الحقوق در آنجا جمع میشد خزانه کل مملکت در عهد خلفا : (( و هر روز هزار درم از مال خود بصدقه دادی نه از بیت المال . ۲- نره آلت رجولیست . یا بیت المالجی ( المالچی ) . ۱- کسی که از طرف سلطان متصدی بیت المال بود. ۲- کسی مه از طرف سلطان مسئول نگهداری اموال غایبان و یتیمان بود حاکم امور مجهول المالک ( بقول تذکره الملوک در عهد صفویه قاضی رسما این سمت را داشته . )
بیت الاموال ٠ خانه ایکه مال غنیمت و مال متوفی بعد از ضبط در آن نگاهدارند ٠ یا خزان. اسلام ٠

معنی کلمه بیت المال در دانشنامه آزاد فارسی

بِیتُ المال
در لغت به خزانۀ دولت اسلامی گویند و در اصطلاح جایی است که مالی که به همۀ مسلمانان تعلق دارد، مانند جزیه، خراج مقاسمه، اموالی که برای مصرف در راه خیر وصیت شده اند و زکات هایی که باید فی سبیل الله خرج شوند، در آن گرد آمده است. بنابراین جایی که در آن زکات، خمس، صدقات و سایر اموالی که به طایفه ای خاص از مسلمانان مانند فقرا اختصاص دارد، گرد می آید، بیت المال نیست. بیت المال در مصالح عامۀ مسلمانان مصرف می شود؛ از این رو، نمی توان آن را منحصراً به طایفه ای خاص از مسلمانان، مانند فقرا یا سادات داد. همۀ کسانی که به اموری واجب چون قضاوت اشتغال دارند و به جهت واجب بودن کار خود نمی توانند اجرت بگیرند، می توانند از بیت المال ارتزاق کنند. اموالی را که باید صرف طایفه ای خاص از مسلمانان شود؛ مانند زکات و خمس که مثلاً صرف فقرا می شوند، نمی توان همچون بیت المال صرف مصالح عامه کرد.

معنی کلمه بیت المال در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بیت المال به محلّ نگهداری اموال عمومی گفته می شود. از این عنوان در باب های زیادی نظیر طهارت، صلاة، زکات، خمس، حج و... سخن رفته است.
بیت المال به مکانی گفته می شود که اموال عمومی متعلّق به همه ی مسلمانان در آن جا فراهم و نگهداری می شود تا در مصالح آنان صرف گردد. عنوان «بیت المال» بر خود اموال نیز اطلاق می گردد.
بیت المال در کلام فقها
در کلمات فقها عنوان یاد شده بر محلّ نگهداری اموال متعلّق به قشر خاصّی از مسلمانان، همچون خمس و زکات و نیز بر محلّ نگهداری اموال ویژه ی امام علیه السّلام همچون انفال، اطلاق شده است.
منابع بیت المال
منابع بیت المال دو نوع است:۱. منابعی که در شرع، مصارف خاصّی برای آن تعیین نشده است.۲. منابعی که مصارف خاصّی برای آن تعیین شده است.
منابع نوع اوّل
...
[ویکی شیعه] بیت المال، اصطلاحی در فقه و نام یکی از نهادهای دولت اسلامی.
این واژه در لغت به مکان حفاظت از اموال، اعم از عمومی و خصوصی، اطلاق می شود؛ اما در اصطلاح، تعبیر «بیت مال المسلمین» در صدر اسلام برای مکانی که در آن اموال عمومی و منقول دولت اسلامی به کار می رفت، سپس تعبیر «بیت المال» جانشین آن شد و همان معنی را افاده کرد. بتدریج، بر «اموال عمومی مسلمانان» نیز همین لفظ اطلاق شد که مشتمل بود بر وجه نقد، اشیای منقول، اراضی و غیر اینها. مراد از مال عمومی، هر مالی است که در سرزمین اسلامی ملک همه مسلمانان شمرده شود.
پس از تأسیس نهاد بیت المال و برقراری دیوان های اداری، بیت المال به صورت مؤسسۀ مالی ناظر بر درآمدها و مصارف دولت اسلامی درآمد و از آن پس نیز، همان مالیۀ نظام اسلامی بود.
[ویکی اهل البیت] بیت المال، اصطلاحی در فقه و نام یکی از نهادهای تاریخی دولت اسلامی است. اما امروز در زبان فارسی بیت المال به معنی هر مالی است که همه مردم در آن سهم دارند و غالباً به اموال دولتی گفته می شود.
این واژه در لغت به مکان حفاظت از اموال، اعم از عمومی و خصوصی اطلاق می شود؛ اما در اصطلاح، تعبیر «بیت مال المسلمین» در صدر اسلام برای مکانی که در آن اموال عمومی و منقول دولت اسلامی بکار می رفت، سپس تعبیر «بیت المال» جانشین آن شد و همان معنی را افاده کرد. به تدریج بر «اموال عمومی مسلمانان» نیز همین لفظ اطلاق شد که مشتمل بود بر وجه نقد، اشیای منقول، اراضی و غیر این ها. مراد از مال عمومی، هر مالی است که در سرزمین اسلامی ملک همه مسلمانان شمرده شود.
پس از تأسیس نهاد بیت المال و برقراری دیوانهای اداری، بیت المال به صورت مؤسسة مالی ناظر بر درآمدها و مصارف دولت اسلامی درآمد و از آن پس نیز، همان مالیة نظام اسلامی بود.
در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مسلمانان سازمان مالی بسیار ساده ای داشتند و درآمد آنان تنها زکات انصار توانگر بود و نیز غنائم اندکی که در جنگ با قبایل کفار بدست می آمد. رسول خدا صلی الله علیه و آله غنایمی را که در جنگ ها گرفته می شد در همان میدان جنگ یا در مدینه بین جنگجویان تقسیم می فرمود. بنیاد بیت المال پس از نزول آیه غنیمت (آیه خمس) (آیه 40 سوره انفال) گذاشته شد؛ یعنی زمانی که مقرر گردید یک پنجم از غنائم جنگ ها و نیز یک پنجم از اموال مازاد اشخاص به پیامبر واگذار گردد. با این همه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله چیزی از بیت المال را برای خود نیاندوخت.
نهادن مال مسلمانان در خزانه ای که بیت المال نام گرفت، از هنگامی آغاز گردید که مسلمانان فتوحات عراق و ایران را آغاز کردند. در این هنگام درآمدهای تازه ای شامل خراج، جزیه، فیء، عشر بر درآمدهای پیش افزوده شد و اموال فراوانی به مدینه سرازیر شد. از آن هنگام جامعه اسلامی رسماً دارای خزانه دولتی شد.
هنگامی که عثمان به خلافت رسید، دست خویشان خود به ویژه بنی امیه را در دست یازی به بیت المال مسلمانان باز گذاشت و از بیت المال به آنها بخشش های بی حساب کرد.
پس از عثمان، حضرت علی علیه السلام که در خلافت خود می کوشید در زمینه مالی نیز سنت پیامبر را زنده کند و به اوضاع مالی مسلمانان و بیت المال سامان بخشد، با مخالفت شدید قریش مواجه شد و دچار نخستین درگیری و جنگ های درونی شد.
با این همه، خود او به هیچ وجه از بیت المال استفاده نکرد و از آن فقط برای عمران و آبادی بلاد اسلامی و کمک به فقرای مسلمانان بهره جست. علی علیه السلام بیت المال را به طور مساوی بین همه مسلمانان از عرب و عجم، سیاه و سفید، مهاجران و انصار تقسیم می فرمود. ولی پس از شهادت امام علی علیه السلام و روی کار آمدن امپراتوری معاویه در شام، بیت المال مسلمین به سرنوشت قبل از روی کار آمدن امام علی علیه السلام دچار شد.

معنی کلمه بیت المال در ویکی واژه

خزانة کل مملکت.

جملاتی از کاربرد کلمه بیت المال

سدیگر کسی بود که علم بیاموزند و حق وی از حلال بود از بیت المال یا از دست مسلمانان به وی رسد، چندانکه کفایت وی باشد بی آن که وی را طلب حرامی باید کرد یا از سلطان ظالم چیزی طلب باید کرد پس این هر سه کس را طلب علم در دین و دنیا از همه کارها به باشد.
خانه زائر از مال وی آبادانست هست ویران شده از دو کف او بیت المال
عایشه که در جریان شورش علیه عثمان از مخالفان وی حمایت می‌کرد، پس از طواف خانه کعبه، در راه بازگشت به مدینه خبر قتل عثمان و به خلافت رسیدن علی را شنید. سپس به مکه بازگشت و فعالانه به تبلیغ علیه علی پرداخت و چهار ماه بعد طلحه و زبیر به وی پیوستند. علاوه بر عایشه، افرادی از بنی‌امیه که از مدینه فرار کرده‌بودند و بر طبق نظر روبرت گلیو خلافت را در انحصار بنی امیه می‌دیدند و اهدافشان با طلحه و زبیر متفاوت بود، در مکه جمع شده و به والیان عزل شده بصره و یمن پیوستند که از بیت المال برای خود پول آورده‌بودند.
امانت یعنی حفظ دارائی دیگری ازجمله بیت المال وخیانت یعنی بی دقتی یا از بین بردن مال دیگری. امانت موجب اعتماد صداقت ومحبت و دوست داشتن می‌شود وخیانت عکس آن را به همراه دارد.
کسی نمی‌توانست مالک آنها شود و مالکیت از آن همه مسلمانان بود. اگر این زمین‌ها آباد شده بودند، ساکنان زمین‌ها، مالک محسوب نمی‌شدند و باید به بیت المال خراج می‌دادند ولی اگر در هنگام لشکرکشی آباد نشده بودند به خلیفه مسلمین اختصاص داشتند و اگر افرادی به احیای زمین می‌پرداخت، مالک آن می‌شد.
از علی بن ابی رافع روایت شده است که گفت: بر بیت المال، نزد علی بن ابیطالب(ع) کارگزار و نویسنده بودم. و آن گاه، به بیت المال گردن بند مرواریدی بود که در جنگ بصره عاید گشته بود.
و بدین ترتیب فدک به بیت المال انتقال داده شد. اگر چه فاطمه به روایت ابوبکر اذعان نکرد و همچنان بر گرفتن عطای خویش از محمد پافشاری به خرج‌می‌داد.
یکی از خصلتهای علی که تقریباً در تمامی منابع از آن اسم برده شده است عدالت‌خواهی او است که سختگیرانه اجرا می‌شد و زمینه خصومت مخالفانش را فراهم می‌کرد. در همین زمینه به پاسخ منفی علی به درخواست کمک مالی برادرش عقیل اشاره می‌شود که علی حاضر نشد به خاطر او در بیت المال تصرف کند. در عوض آهن گداخته‌ای را به او نزدیک کرد تا نشان دهد که با این درخواست، او (علی) را به آتش (جهنم)، فراخوانده است.
آیا امام اجازه می‌داد کسانی که باید در انتخابات بی‌طرف باشند، رسماً وارد حمایت علنی از کاندیدای خاصی بشوند؟ آیا امام اجازه می‌داد امکانات عمومی و بیت المال مسلمین برای یک کاندیدا بدون هیچ محدودیتی استفاده شود؟ آیا امام اجازه می‌داد حیثیت و آبروی افراد این‌گونه در معرض و منظر مردم ملعبه بازیگران قدرت قرار گیرد؟ و آیا دین چنین اجازه‌ای به شما داده است؟ چرا چتر حمایت قانون فقط برای شما و دوستان شما است؟
آن که تشنه باشد همیشه به دیدار علمای دیندار و حریص بود بر شنیدن نصیحت ایشان و حذر کند همیشه از علمای حریص بر دنیا که وی را عشوه دهند و بر وی ثنا گویند و خشنودی وی طلب کنند تا از آن مردار حرام که در دست وی است چیزی به مکر و حیله به دست آرند. و عالم دیندار آن بود که به وی طمع نکند و انصاف وی بدهد، چنان که شقیق بلخی به نزدیک هرون الرشید شد. گفت، «تویی شقیق زاهد؟» گفت، «شقیق منم اما زاهد نه.» گفت، «مرا پند ده.» گفت، «خدای تعالی تو را به جای صدیق نشانده است و از تو صدق درخواهد چنان که از وی و به جای فاروق نشانده است و از تو فرق درخواهد میان حق و باطل چنان که از وی و به جای ذوالنورین نشانده است و از تو شرم و کرم درخواهد چنان که از وی و به جای امیرالمومنین علی مرتضی (ع) بنشانده است و از تو علم و جود و عدل درخواهد چنان که از وی.» گفت، «بیفزای در پند.» گفت، «خدای تعالی را سرایی است که آن را دوزخ گویند. از تو دربان آن سرای ساخته است و سه چیز به تو داده است: مال بیت المال و شمشیر و تازیانه و گفته است خلق را بدین سه چیز از دوزخ بازدار. هر حاجتمندی که به نزدیک تو آید این مال از وی بازمگیر و هرکه فرمان خدای را خلاف کند بدین تازیانه وی را ادب کن و هرکه کسی را به ناحق بکشد وی را بدین شمشیر بکش به دستوری ولی وی، اگر این نکنی پیشرو در دوزخ تو باشی و دیگران از پی تو می آیند.» گفت، «زیادت کن و پند ده.» گفت، «چشمه تویی و عمال در عالم جوی اند. اگر چشمه روشن بود تیرگی جویها زیان ندارد و اگر تاریک بود به روشنی جویها هیچ امید نبود.»
هنگامی که رفتم فرمود: ای پسر ابی رافع ایا به مسلمانان خیانت همی کنی؟ گفتم: از خیانت به مسلمانان به خداوند پناه همی برم. فرمود:، پس چگونه گردن بند موجود در بیت المال را بدون اذن من و رضایت مسلمانان به دختر من عاریه داده ای؟
و چنین رئیس در اکثر احوال به یسار محتاج بود، چه ایصال اهل مدینه به منافع بی یسار ممکن نبود، و چندانکه افعال این رئیس بزرگتر احتیاج او بیشتر. و باشد که او را در تصور چنان بود که انفاق او از روی کرم و حریت است نه از جهت التماس کرامت، و آن مال که صرف کند یا به خراج ستاند از قوم خود، یا بر سبیل تغلب جماعتی را که مضادت ایشان کند در آرا و افعال، و یا به نوعی از ایشان حقدی در ضمیر داشته باشد، قهر کند و اموال ایشان در بیت المال خود جمع کند، پس نفقه می کند تا اسمی و صیتی اکتساب کند، و بدان صیت و اسم مالک رقاب شود، و فرزندان او را بعد ازو حسیب دانند، و ملک بعد از خود به فرزندان دهد. و تواند بود که خود را تخصیص کند به اموالی که نفع آن به دیگران نرسد، تا آن اموال سبب استحقاق کرامت او شمرند. و نیز باشد که با اکفای خود از ملوک اطراف کرامت کند بر سبیل معاوضه یا مرابحه، تا همه انواع کرامات استیفا کرده باشد.
گشته بیت المال ملت بهر مشتی مفتخور مخزن الطاف و انعام قوام السلطنه
تا کند زهره نثار قدم میمونش در انجم به ترازو کشد از بیت المال
شیخ گفت محمود را کسی از آنِ او بخواب دید گفت کی سلطان را چگونه است؟ گفت خاموش! چه جای سلطانست؟ من هیچ کس ندانم، سلطان اوست و آن غلطی بود! گفت آخر ترا چگونه است؟ گفت مرا اینجا به پای داشته‌اند و ذره ذره می‌پرسند. بیت المال کسی دیگر ببرد و حسرت وداع بما بماند.
در مقابل مادلونگ تصریحا دیدگاه کائتانی و ولیری دربارهٔ رابطه ابن‌عباس و علی را رد می‌کند و می‌گوید هرچند ابن‌عباس اموالی را از بیت المال بصره به عنوان سهم خود با خود برد، اما بعداً مجدداً روابط حسنهٔ وی با علی برقرار شد و احتمالاً بخشی از اموال را نیز برگرداند. همچنین علی کسی را به جایش بر مسند زمام‌داری بصره منصوب نکرد و وی بعد از مدتی به عنوان والی به بصره بازگشت.
محمد از اصحاب صفه بسیار حمایت می‌کرد و مقرری روزانه از درآمد عمومی بیت المال برای آن‌ها مقرر داشته روزانه به آن‌ها می دادند. محمد مسلمانان را به اکرام و در عین حال شناخت فضل و مراتب آنان تشویق می کرد. در پی حمایت محمد مشکلات مالی آنها به تدریج کاهش یافت و در جایی مناسب تر سکنی یافتند. البته گروهی از آنها با وجود تمکن نسبی دنیا را رها کرده و همچنان به عبادت و تعلیم و تعلم ادامه میدادند.
و فضیل بن عیاض را گفتند که سفیان بن عیینه خلعت سلطان می ستاند. گفت، « او را در بیت المال حق بیش از آن است ». پس او را در خلوت نصیحت کرد، سفیان گفت، « یا علی، اگر چه ما از جمله صالحان نه ایم، لیکن صالحان را دوست داریم. » وصله بن اشیم نشسته بود با شاگردان. یکی بگذشت و ازار در زمین می کشید چنان که عادت متکبران عرب باشد و آن منهی است. اصحاب او قصد کردند که با او درشتی کنند. گفت، «خاموش باشید که من این کفایت کنم». آواز داد که یا برادر، مرا با تو حاجتی است. گفت، «چیست؟» گفت، «آن که ازار برترگیری». گفت، «نعم و کرامه». پس شاگردان را گفت، «اگر به درشتی گفتمی، گفتی که نخواهم کرد و دشنام نیز دادی».
وهب بن عبدالله بن مسلمه، معروف به ابوجحیفه از یاران پیامبرمحمد و علی بود. او از قبیله بنی سوعه بن عامر بن صاععه بود. زمانی که محمد از دنیا رفت، تقریباً نوجوان بود. علی در دوران خلافت خود، او را به سرپرستی نگهبانان شهر و بیت المال منصوب کرد و به او لقب «وهب الخیر» داد. درنبرد نهروان در لشکر علی حضور داشت و با او به مدائن رفت. او احادیثی دربارهٔ اذان، قبله و اثبات امامت دوازده امامی نقل کرده‌است
نسب کاملش «صلاح‌الدین ابوالصفاء خلیل بن أیبک بن عبدالله سیفی صفدی» ذکر شده و زادهٔ صفد، فلسطین در ۱۲۹۶/ ۶۹۶ق بود. صفدی ادبیات، نحو، حدیث، فقه آموخت. سپس به مناصبی کتابت در صفد، حلب، دمشق و قاهره رسید. کاتبِ سِر (رازنویس) در الرحبه شد، به هنگام پیری وکیل بیت المال در دمشق گشت. صفدی در ۲۳ ژوئن ۱۲۵۳/ ۱۰ شوال ۷۶۳ در سالی که وبا، طاعون در سرزمین شام وعرب گسترش یافت، درگذشت.