معنی کلمه درخواست در لغت نامه دهخدا
مزاحی کردم اودرخواست پنداشت
دروغی گفتم او خود راست پنداشت.نظامی.هرچند تضرع و درخواست نمود، فایده نکرد. ( انیس الطالبین ص 101 ). || مؤاخذه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || ( اِ مرکب ) نوشته ای که در آن چیزی خواسته یا پیشنهادی می شود. ( لغات فرهنگستان ). معروضه. ( آنندراج ). عریضه. عرض حال.
- درخواست اصلی ؛ ( اصطلاح حقوقی ) درخواستی که ناظر به ماهیت حقوق مورد اختلاف است ، یعنی مدعی در دادخواست خود چیزی را از دادگاه می خواهد که مربوط به ماهیت حقوق مورداختلاف است ، و در مقابل آن درخواست تبعی است. ( از فرهنگ حقوقی ). و رجوع به درخواست تبعی در همین ترکیبات شود.
- درخواست تبعی ؛ ( اصطلاح حقوقی ) در مقابل درخواست اصلی است و این درخواست در وقتی است که مدعی در مبانی درخواست اصلی خود تردید داشته یا اینکه احتمال می دهد مبانی مورد توجه و تصدیق دادگاه واقع نشود، احتیاطاً یک درخواست بطور ثانوی می کند، و مقرر این است که بطور مقدم و مؤخر هر کدام مورد توجه نباشد، درخواست بعدی مورد نظر واقع شود. ( از فرهنگ حقوقی ). و رجوع به درخواست دو وجهی در همین ترکیبات شود.
- درخواست دستور موقت ؛( اصطلاح حقوقی ) و آن «دادرسی فوری » مانند «دادخواست »در دعاوی غیرفوری است. این درخواست قیود و تشریفات دادخواست را ندارد و ممکن است کتبی یا شفاهی باشد. درخواست شفاهی در صورت مجلس دادگاه قید و به امضای درخواست کننده باید برسد. ( از فرهنگ حقوقی ). و رجوع به دستور موقت ذیل ترکیبات دستور شود.
- درخواست دو وجهی ؛( اصطلاح حقوقی ) درخواستی است که ناظر به یکی از دو امر است و انتخاب بین آن دو از طرف مدعی به عهده دادگاه یا مدعی علیه واگذار می شود. فرق درخواست دو وجهی با درخواست تبعی این است که در درخواست تبعی درخواست کننده از درخواست اصلی صرف نظر نمی کند و بالنتیجه حق شکایت در دادگاه بالاتر برای او باقی می ماند، در صورتی که در درخواست دو وجهی هر یک از آن دو امر که مورد تصدیق و حکم واقع شود، حق شکایت درخواست کننده در دادگاه بالاتر نسبت به درخواست امر دیگر ساقط خواهد بود. ( فرهنگ حقوقی ).