حارس

معنی کلمه حارس در لغت نامه دهخدا

حارس. [ رِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از حَرس و حِراسَة. نگهدارنده. نگهدار. نگاهبان. نگهبان. ( دهار ). رقیب. حافظ. پاسبان. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ) ( غیاث ). پاس دارنده : ج ،حَرَس ، اَحراس ، حُرّاس ، حُرّس. حَرسه َ :
قصر بلقیس دهر بین که پری
حارس بام و بالکانه اوست.خاقانی.سریر سلطنت را حامی و حارس نماند از سر اضطرار فائق را استمالت کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). جماعتی که حارسان او بودند بگریختند و او را بسته بلا و خسته عنا رها کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
پاسبانی بود در یک کاروان
حارس مال و قماش آن مهان.مولوی.خصم در ده رفت و حارس نیز نیست
بهر خلوت سخت نیکو مسکنی است.مولوی.خفته بود آن شه شبانه بر سریر
حارسان بر بام اندر داروگیر.مولوی.نجم ثاقب گشته حارس دیوران
که بهل دزدی ز احمد سرستان.مولوی.آن مسلمان سر نهاد از خستگی
خرس حارس گشت از دل بستگی.مولوی.دید پیلی سهمناکی میرسید
اول آمد سوی آن حارس دوید.مولوی.نور این شمس شموس فارس است
روز خاص و عام را او حارس است.مولوی.آن کسی راکش خدا حافظ بود
مرغ و ماهی مر ورا حارس شود.مولوی.ملک را شب وزیر نام اندوز
حارس و پاسبان بود تا روز.اوحدی.|| زندان بان.
حارس. [ رِ ] ( اِخ ) ( آفتاب ) ( کوه... ) این نام در سفر داوران 1:35 و دور نیست که در نزدیکی عین شمس یا کفر حارث واقع بوده است. ( قاموس کتاب مقدس ).

معنی کلمه حارس در فرهنگ معین

(رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) پاسدار، پاسبان . ج . حراس ، احراس .

معنی کلمه حارس در فرهنگ عمید

۱. حفظ کننده، نگه دارنده.
۲. نگهبان، پاسبان.

معنی کلمه حارس در فرهنگ فارسی

حفظکننده، نگهدارنده، پاسبان، حراس واحراس
( اسم ) پاسدار پاسبان محافظ نگهبان . جمع : حارسین حراس حرسه احراس .

معنی کلمه حارس در فرهنگ اسم ها

اسم: حارس (پسر) (عربی) (تلفظ: hāres) (فارسی: حارس) (انگلیسی: hares)
معنی: حفظ کننده، نگه دارنده، نگهبان، پاسبان، محافظ

معنی کلمه حارس در ویکی واژه

پاسدار، پاسبان.
حراس، احراس.

جملاتی از کاربرد کلمه حارس

نخوابیده شب حارسش بر فراز ز بیداری‌اش چشم سیاره باز
پاسبانا بس دگر چوبک مزن پاسبان و حارس ما روز شد
به صف‌ها رایت نصرت به شب‌ها حارس امت نهاده بر کف وحدت در سبع المثانی را
من نخسپم حارسی رز کنم گر بر آرد گرگ سر تیرش زنم
هر خیل ز ترکان تو چون سیل جبال است هر فوج ز گردان تو چون موج بحارست
تا ز غمزه تیر آمد بر جگر که منم حارس گزافه کم نگر
بل حارسی است بام و در کعبه را مسیح زان است فوق طارم پیروزه منظرش
قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ الاقلّون مالا و جاها: الرّذیلة هی الخصلة الذمیمة الّتی یمتنع عنه العقل و الشّرع ، و ضدّه الخصلة الحمیدة الّتی یدعو الیها العقل و الشّرع. قرأ یعقوب و اتباعک الارذلون ای لا نؤمن لک و من اتّبعک الارذلون، ای و هذه حالک کما تقول: لا نصحبک و اصحابک السّفلة، ای و السّفلة اصحابک، و قرأ الباقون و اتّبعک علی الفعل الماضی، ای لا نؤمن لک و قد اتّبعک الارذلون، ای و هذه حالک کما تقول: لا نصحبک و صحبک السّفلة. و الاتباع جمع تبع و التبع جمع تابع مثل طالب و طلب و حارس و حرس، و یجوز ان یکون جمع تابع کصاحب و اصحاب.
ملک عراق را ز بد گشت لواش حارسی بچه شیر را نمک داد ز خیل مور امان
ز غیرت حق شد حارس و گر نی مر او را از کی بیم است پاسبان کو