جامل

معنی کلمه جامل در لغت نامه دهخدا

جامل. [ م ِ ] ( ع اِ ) ج ِ جمل. شتران. شتر گله با شتربان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گله شتران با شتربانان و ارباب آن. شاعر گوید:
لهم جامل ما یهداء اللیل سامرُه. ( اقرب الموارد ). || خداوندان شتر. ( آنندراج ). صاحب الجمال کالباقر لصاحب البقر. ( اقرب الموارد ). || اسباب. || قبیله بزرگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

معنی کلمه جامل در فرهنگ معین

(مِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - گله شتر یا شتربانان . ۲ - قبیله بزرگ .

معنی کلمه جامل در فرهنگ فارسی

جمل شتران شتر گله با شتران

معنی کلمه جامل در ویکی واژه

گله شتر یا شتربانان.
قبیله بزرگ.

جملاتی از کاربرد کلمه جامل

بیخ عدو به تیغ زن زانکه بود مجامله در همه جا به جای خود جز که به جای معرکه
الجامل (به عربی: الجامل) یک روستا در سوریه است که در ناحیه مرکز جرابلس واقع شده‌است. الجامل ۲٬۰۹۱ نفر جمعیت دارد.
اول دوستی خالص ایشان را به دل، و تحری رضای ایشان به قول و عمل، مانند تعظیم و طاعت و خدمت و سخن نرم و تواضع و امثال آن در هر چه مؤدی نباشد به مخالفت رضای باری، تعالی، یا به خللی محذورعنه، و در آنچه مؤدی باشد به یکی ازان، مخالفت بر سبیل مجاملت کردن نه بر سبیل مکاشفت و منازعت.
سخنی کز سر معامله نیست عقل را اندرو مجامله نیست
شایسته نیست از تو که با آنچنان جمال با مات هست بسته طریق مجامله
رسول خدا در سخن اول زبیر را فرمود تا با خصم مجامله نگه دارد، و طریق افضال فرونگذارد، پس چون آن خصم رسول را بخشم آورد، حکم صریح کرد، و حق زبیر تمام بداد، و کان رسول اللَّه (ص) لا یظلم فی الرّضا و الغضب. پس جبرئیل آمد، و این آیت آورد: فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ الآیة لاء اوّل بساط لاء دوم است، و لاء دوم بدل لاء اوّل. معنی آنست که: نه بخدای تو که نگرویده‌اند ایشان، تا آن گه که ترا حاکم کنند، و حکم تو بپذیرند در آن چیز که در آن اختلاف افتاد میان ایشان، و بر قضیّت تو به هیچ گونه معارضت نیارند، و در گمان نباشند، و دل خویش از آن بتنگ نیارند، و براستی گردن نهند، و بحقیقت تسلیم کنند.
و کلی مواصلات عالمیان جز برای عاجل نفع ممکن نباشد. و من بدانچه قبول کرده‌ام قیام می‌نمایم و در صیانت ذات مبالغت جایز می‌شمرم. چه مخافت من از تو زیادت از آنست که از آن طایفه که به اهتمام تو از قصد ایشان ایمن گشتم و قبول صلح تو برای رد حمله ایشان فرض گشت، و مجاملتی که از جهت تو در میان آمد هم برای مصلحت وقت و دفع مضرت حالی بود، که هر کاری را حیلتی است. و هرکه صلاح آن ساعته را فروگذاشت چگونه توان گفت او را در عواقب کارها نظری است؟ و من تمامی بندهای تو می‌برم و هنگام فرصت آن نگاه می‌دارم، و یک عقده را برای گرو جان خود گوش می‌دارم تا به‌وقتی برم که ترا از قصد من فریضه‌تر کاری باشد و بدان نپردازی که به من رنجی رسانی.
و سبیل زنان در تحری رضای شوهران و وقع افگندن خود را در چشم ایشان پنج چیز بود: اول ملازمت عفت، و دوم اظهار کفایت، و سیم هیبت داشتن از ایشان، و چهارم حسن تبعل و احتراز از نشوز، و پنجم قلت عتاب و مجامله در غیرت. و حکما گفته اند که زن شایسته تشبه نماید به مادران و دوستان و کنیزکان، و زن بد تشبه نماید به جباران و دشمنان و دزدان.