مجامله
معنی کلمه مجامله در فرهنگ معین
معنی کلمه مجامله در فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] با کسی نیکویی و خوش رفتاری کردن.
معنی کلمه مجامله در فرهنگ فارسی
معنی کلمه مجامله در ویکی واژه
چرب زبانی، جمله پردازی.
جملاتی از کاربرد کلمه مجامله
اول در مجامله بر خویشتن ببند پس خانهٔ معامله را فتح باب کن
و با اهل فضائل اختلاط کند و ازیشان استفادت واجب شمرد، و معاونت و مساعدت ایشان به غنیمت دارد، و جهد کند تا از زمره ایشان باشد، و با همسایه بد و عشیرت ناسازگار صبر کند و مدارا و مجامله استعمال فرماید، و یقین داند که لئیمان به بدن صابرتر باشند و کریمان به نفس، و هم برین منوال و نمط با هر کسی آنچه عقل اقتضا کند و حزم و کیاست اشارت، بکار می دارد، و در صلاح عموم خلق و صلاح خصوص خود به قدر استطاعت می کوشد.
شیر خصمی مسلّط و مغرور که بُوَد کارش از مجامله دور
یکسو انداخته مجامله را زشت کرده ره معامله را
شایسته نیست از تو که با آنچنان جمال با مات هست بسته طریق مجامله