توصیف

معنی کلمه توصیف در لغت نامه دهخدا

توصیف. [ ت َ ] ( ع مص ) نیک صفت کردن. ( آنندراج ). وصف و بیان حال. ( ناظم الاطباء ). وصف کردن. نشانی دادن. نشان گفتن. پیرایه گفتن. ستودن. ستایش. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه توصیف در فرهنگ معین

(تُ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - وصف کردن . ۲ - ستودن .

معنی کلمه توصیف در فرهنگ عمید

وصف کردن، بیان کردن صفت کسی یا چیزی.

معنی کلمه توصیف در فرهنگ فارسی

وصف کردن ، صفت کسی یاچیزی رابیان کردن
( مصدر ) وصف کردن صفات و خصایص چیزی را بیان کردن . ۲ - ستودن ستایش کردن . ۳ - ( اسم ) وصف شرح . جمع : توصیفات .
نیک صفت کردن . وصف حال و بیان حال . نشانی دادن .

معنی کلمه توصیف در ویکی واژه

descrizione
وصف کردن.
ستودن.

جملاتی از کاربرد کلمه توصیف

توصیف صفاهان، نه خلاف است ؛ ولی من از وی گذرم، چون نبود از تو گریزم
وودی آلن در یک مصاحبه در سال ۲۰۰۸ خود را به عنوان یک «بی‌خدای مبارز فرویدی» توصیف می‌کند.
تا زبانی در خور توصیف او سامان دهد بلبل مدحت سرا بگرفته در منقار گل
در دست توکلک تو به توصیف تو ناطق مانندهٔ حصبا به‌کف احمد مختار
عطارد مرا گشته آموزگار به توصیف علّامهٔ روزگار
و در جنوب آن توصیف کرده‌اند.
الکساندر ادوارد در ادینبرگ فوت کرد و در فریرر کرکیارد سوزانده شد. رابرت ادوارد را معماری زبردست و بزرگ در طراحی‌های راه‌ها باغ‌ها توصیف می‌کند.
گوئیا گشته محول به صغیر و بلبل آنچه از عشق بتوصیف و بیان میآید
گشته معدوم بر رمح توصیف رستم گشته منسوخ بر نام تو تیر آرش
سخن را بسکه توصیفش روان کرد ورق را در سفینه بادبان کرد
بتوصیفش سخن را تا روا نیست زبان فواره آب معانیست
نفس در سینه‌، نکهت آشیان خلد توصیفت نگه در دیده شبنم پرور باغ تماشایت
زیارت کردم و دیدم ز شیراز است توصیفی ز طبع نکته پردازت که چون آب روانستی
سنگ قبرها از جنس مرمر سفید هستند و دارای حکاکی‌هایی شامل ۹۹ اسم‌الله و شعرهایی به فارسی می‌باشند. مورخان قرن نوزدهم آن را «یکی از بهترین قطعات کنده کاری در جهان» توصیف کردند.