پیرایه. [ را ی َ / ی ِ ] ( اِمص ) آرایش و زیور باشد از طرف نقصان همچون سرتراشیدن و اصلاح کردن و شاخهای زیادتی درخت را بریدن. ( برهان ). || ( اِ ) پیراهه. ( شرفنامه ). حلی. حلیة. ( دهار ). تهویل. سنیح. ( منتهی الارب ). زینت وآرایش زنان. ( صحاح الفرس ). آنچه زرگران برای زینت زنان سازند از خلخال و دست برنجن و طوق و یاره و گردن بند و بازوبند و امثال آن. زیب. زینت. زیور. آرایش : و مرده را [مردم روس ] با هرچه با خویشتن دارد از جامه و پیرایه بگور فرونهند. ( حدود العالم ). ز فرمان او هیچگونه مگرد تو پیرایه دان بند بر پای مرد. فردوسی.ز دانش چو جان ترا مایه نیست به از خامشی هیچ پیرایه نیست.فردوسی.خرد بر دل خویش پیرایه کرد برنج تن ازمردمی مایه کرد.فردوسی.کنون زود پیرایه بگشا ز روی بپیش پدر شو بزاری بموی.فردوسی.بهایی ز جامه ز پیرایه ها فروشم ز مردم بود مایه ها.فردوسی.تو درگاه را همچو پیرایه ای همان تخت و دیهیم را مایه ای.فردوسی.چو آن جامه های گرانمایه دید هم از دست رودابه پیرایه دید.فردوسی.به ایران که دید از بنه سایه ام اگر سایه و تاج و پیرایه ام.فردوسی.از ایشان جز او دخت خاتون نبود بپیرایه و رنگ و افسون نبود.فردوسی.زپیرایه و جامه و سیم و زر ز دیبا و دینار و خز و گهر.فردوسی.دگر گفت بر مرد پیرایه چیست و زین نیکوییها گرانمایه کیست.فردوسی.کجا نامور گاو پرمایه بود که بایسته بر تنش پیرایه بود.فردوسی.همان گاو پرمایه کم دایه بود ز پیکرتنش همچو پیرایه بود.فردوسی.به پیرایه زرد و سرخ و سپید مرا کردی از برگ گل ناامید.فردوسی.کتایون بی اندازه پیرایه داشت ز یاقوت وهر گوهری مایه داشت.فردوسی.تو درگاه را همچو پیرایه ای همان تخت و دیهیم را مایه ای.فردوسی.بدین حجره رودابه پیرایه خواست همان گوهران گران مایه خواست.فردوسی.بدو گفت رودابه پیرایه چیست بجای سرمایه بی مایه چیست.
معنی کلمه پیرایه در فرهنگ معین
(یِ ) (اِ. ) زیور، زینت .
معنی کلمه پیرایه در فرهنگ عمید
۱. زیب، زینت، زیور، آرایش: حریف مجلس ما خود همیشه دل می برد / علی الخصوص که پیرایه ای بر او بستند (سعدی۲: ۴۱۹ )، ز دانش چو جان تو را مایه نیست / بِه از خامشی هیچ پیرایه نیست (فردوسی: ۷/۱۸۰ ). ۲. [قدیمی] تهمت، افترا.
معنی کلمه پیرایه در فرهنگ فارسی
زیوروزینت، آرایش، زینت، پیراهه، تهمت وافترا ۱-( اسم ) زینت دادن بکاستن زیوری که بوسیل. نقصان حاصل شود همچو سر تراشیدن وبریدن شاخه های زیادی درختمقابل آرایش. ۲- زینت دادن ( مطلقا ) مزین ساختن آرایش : چنین گفتن بر مرد پیرایه چیست ? وزین نیکویها گرانمایه چیست ? ( شا. بخ ۳ ) ۲۳۷۹ : ۸-( اسم ) زینت زیور مانند دست برنجن پای برنجن گوشوار : زهره ( دلالت دارد بر ) زینت و عطر و پیرای. زر و سیم ... ۴- پارچ. ورکویی که زرگران بدان پیرایه را روشن کنند.
معنی کلمه پیرایه در فرهنگ اسم ها
اسم: پیرایه (دختر) (فارسی) (تلفظ: pirāye) (فارسی: پيرایه) (انگلیسی: piraye) معنی: زیور و زینت، طلا، جواهر و مانند آنها که به عنوان زیور و زینت به کسی یا چیزی میافزایند، ( در قدیم ) ظرف، پیاله، پیمانه
معنی کلمه پیرایه در فرهنگستان زبان و ادب
{fioritura (it. )} [موسیقی] گذر تزیینی در بداهه نوازی یا آهنگ سازی
معنی کلمه پیرایه در ویکی واژه
زیور، زینت.
جملاتی از کاربرد کلمه پیرایه
چو با مهرت زمان سرچشمه تسنیم را ساقی چو با فیضت زمین پیرایه بخش روضه رضوان
درین بستان نهد چون سرو هر کس دست خود بر دل در ایام خزان پیرایه روی زمین باشد
چون وقت مرگ تنگ درآید به قهر تو پیرایه زمین شده در آخرالزمان
در آثار آرام هایکاز، روزگار تلخ و جان گداز فرزندان یتیم قربانیان قتلعام، درد غربت و عشق به سرزمین از دست رفته، که محور آثار اوست، همواره بازتاب دارد. شیوهٔ نگارش او ساده و بی پیرایه و با وجود زمینههای تلخ و سیاه داستانها، نگاهش خوشبینانه، طنزآمیز و سرشار از زندگی است. آثار او بیشتر از زبان نویسنده نقل میشود و با وجود شخصیتهای دیگر، نویسنده شخصیت اصلی است.
شاهنشینهای سه ضلع شمالی غربی و جنوبی مرسوم به تالار بلندپایهٔ بهشت پیرایه است.
شهابِ دینِ خدا مُقْتَدیٰ مؤیّد ملک ظهیر دولت و پیرایهٔ اولوالالباب
ز درج شبه سر چو شب باز کرد به پیرایه پیوستن آغاز کرد
از فغان دل شوریده، به منقار مرا پرده ای بود که پیرایهٔ بستان کردم
در آن زمان، هنوز وینگ چون خصوصاً در مناطق انگلیسینشین، ناشناخته بود. استاد شروع به آموزش کرد، منتهی فقط به چینیها و با روشی بسیار سنتی. او شاگردان بسیار کمی را پذیرفت و با روشی به مراتب ساده و بی پیرایه به تدریس مشغول شد. او اولین مدرسه عمومی وینگ چون را در اواخر سالهای دهه ۱۹۶۰ میلادی باز کرد و قبل از بازنشستگی، ایپ من کانون ورزشی وینگ چون را در هنگکنگ بنیانگذاری کرد که اولین مؤسسه رسمی هنرهای رزمی قرن بیست بهشمار میآمد. وی پس از بازنشستگی " لئونگ تینگ " را به عنوان شاگرد ارشد و جانشین خود برای اداره این کانون معرفی کرد. استاد ایپ من در طی سالها فعالیت آموزشی شاگردان زیادی را تربیت کرد که یکی از معروفترین آنها بروس لی بود.
ابرست غبار بر تو پیرایه تو پیرایه چه بندد به تو بر دایه تو
پلیبیوس مورخ یونانی (۲۰۴ تا ۱۳۲ قبل از میلاد) مینویسد: «در دامان کوه اورنت، («اورنت» یا «اورانتس» = الوند)، شهر هگمتانه با قلعه و ارگ مستحکم و حیرتآوری قرار گرفته و قصر شاهی در داخل آخرین قلعه آن استوار شده است. وضع ساختمانی، آرایش عجیب و تزئیناتی که در آن به کار رفته به نحوی بوده است، که توصیف آن مبالغهآمیز به نظر میرسد. چوبهایی که در آن به مصرف رسیده است، پوشیده از زر و سیم میباشد. درها، ستونها و رواقهای آن، با هزاران گونه کندهکاری و نقش و نگار آراسته شدهاند. یک دیوار بیپیرایه و یک تیر عاری از زیور، در آن کاخ نیست. حتی کاشیهایی که زینتبخش «ازارهها» و دیوارههای درونی قصر است، با پوششی از آب نقره، سیم اندود گشته و همهٔ چوبها از جنس سرو و کاج هستند.»
ترانههای مازندرانی با ملودیهایی ساده و روان و اشعاری لطیف و بیپیرایه، سخنان دلنشینی را بیان میکنند که جذابیت خاص یافته و در یادها باقی میمانند. ترانههای اصیل مازندرانی با عنوانها و نامهای خاص، بیانگر قدمت و سابقه طولانی حوادث و مسایلی است که ریشه در زندگی مردم این سامان داشته و به زمان حال رسیدهاند.
از حسن وعشق باشد پیرایه این جهان را بی عندلیب وگل باغ برگ ونوا ندارد
پس موکب حسن را منزل ثانی در عرصه هوای روحانی شد و بر وجه لطف نظری فرمود که جمله را پیرایه لطافت گشت و سرمایه نظافت. رقت هوا از دقت هوی یاد داد، نکهت صبها از نزهت صبی نشان یافت، نسایم نجد شمایم وجد بیاورد، شمایل خلد خمایل روح بپیر است، گاه از جانب یمن میوزید، گاه نکهت پیرهن میرساند، روح و ریحان با خود قرین داشت و ریح رحمن در آستین. قاصد پیر کنعان شد و حامل تخت سلیمان.
غیر از قرآن که مهمترین منبع اسلامی در ادبیات منثور است، آثار اندکی در این زمینه در قرن اول هجری گزارش شدهاست که شامل احادیث نبوی و حتی احادیث جعلی است. این نثرها بیشتر به صورت روان و بیپیرایه و به صورت زبان گفتاری است. دیگر آثار منثور، خطبهها هستند. مشهورترین آنها خطبههای علی بن ابیطالب است که دارای نثری فاخر و آهنگین و مسجع بودند. نامهها و پیماننامهها نیز دیگر آثار منثور هستند که به امور سیاسی و اجتماعی بیشتر متمایل هستند و جزئی از ادبیات اسلامی محسوب میشوند. تمام ادبیات اسلامی، به این موارد محدود میشوند. بعدها دین تأثیرات دیگری نیز بر ادبیات عرب گذاشت. برای مثال نویری در نهایة الارب در بیان «فنون کتابنویسی»، به «فن داستانها و روایتهای دینی» پرداختهاست.
که زشت است پیرایه بر شهریار دل شهری از ناتوانی فگار