جزالت

معنی کلمه جزالت در لغت نامه دهخدا

جزالت. [ ج َ ل َ ] ( ع اِمص ) جَزالة. محکمی و استواری و خوبی و بزرگی و تمام شدن. ( از غیاث اللغات ). تمام شدن و زفت شدن باشد. ( از حدائق السحر فی دقائق الشعر ). جودت و روانی سخن یعنی خالی بودن آن از تعقید. || ( اصطلاح بدیع ) شاعران شعری را گویند که الفاظ او قوی و محکم باشد. ( از حدائق السحر فی دقائق الشعر ) :
این را ز جزالت قلاده بندد
وآنرا ز بلاغت سوار دارد.مسعودسعد.چون بوجعفر منصور به او الحاح کرد که چه گویی در اصحاب جمل و صفین...؟ از جزالت فضل گفت : همان که موسی ( ع ) گفت که چون فرعون از او پرسید. ( النقض ص 131 ). اگر کسی از اوج فصاحت و رقت آن عبارت و جزالت آن لفظ در حضیض این ترجمه و رکاکت این کلمه خواهد نگریست جز فضیحت حاصل نباشد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 8 ).
کج نشین راست گو بده انصاف
با جزالت نگر چگونه تراست.ابن یمین.رجوع به جَزالة و روان و روانی شود.
- جزالت رای ؛ متانت آن. ( یادداشت مؤلف ).
جزالة. [ ج َ ل َ ] ( ع مص ) بزرگ شدن. ( از متن اللغة ) ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( دهار ). زفت شدن. ( المصادرزوزنی ). || تمام شدن. ( آنندراج ) ( المصادرزوزنی ). || محکم شدن. ( آنندراج ). محکم رأی شدن. ( از منتهی الارب ). استواررأی گردیدن. ( ناظم الاطباء ). رأی نیکو داشتن. ( از متن اللغة ) ( از تاج العروس ). || ( اِمص ) استواری کار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || خوبی و بزرگی. ضد رکاکت. ( آنندراج ). || قدرت فصاحت در کلام. || متانت و جودت در رأی. ( از متن اللغة ). || ( اصطلاح بدیع ) نزد بلغا کلامیست که به الفاظ فصیح و ترکیب عالی و معانی بدیع آورده شود و کلمه ای بعد کلمه ای چنان موافق و محکم نشیند که اگر خواهد کلمه دیگر بجای او بیاورد، لطافت ترکیب زائل گردد. کذا فی جامعالصنایع. و مخفی نیست که کلام الهی همه جزیل و بلیغ است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

معنی کلمه جزالت در فرهنگ معین

(جَ لَ ) [ ع . جزالة ] ۱ - (ص . ) استوار بودن . ۲ - (اِمص . ) استواری ، محکم بودن الفاظ .

معنی کلمه جزالت در فرهنگ عمید

استواری، فصاحت، و روانی سخن و محکم بودن الفاظ آن.

معنی کلمه جزالت در فرهنگ فارسی

بزرگ شدن، استوارگشتن، نیکورای شدن، خوبی، بزرگی، فصاحت وروانی سخن، محکم بودن الفاظ
۱-( صفت ) استوار بودن محکم بودن . ۲- ( اسم ) استواری زفتی . ۳- استوار گویی استواری سخن .
ماخوذ از تازی محکمی و استواری و خوبی و بزرگی و تمام شدن . تمام شدن و زفت شدن باشد یا شاعران شعری را گویند که الفاظ او قوی و محکم باشد .

معنی کلمه جزالت در ویکی واژه

جزالة
استوار بودن.
استواری، محکم بودن الفاظ.

جملاتی از کاربرد کلمه جزالت

گفتی بود جزالت شعرم چنانکه آب خواهد فرو رود به زمین از خجالتش
بدین جزالت الفاظ و دقّت معنی دریغ و درد اگر بودمی خراسانی
ز نظم ملک تو را هیچ در نمی باید چنانک نظم مرا از جزالت و افلاق
من بدین طبع و این جزالت لفظ راست مسعود سعد سلمانم
رقیب ابن یمین را چه میکنی انکار جزالت سخن عذب او خدا دادست
زین نمط دارد سنائی رحمه الله گفته کز جزالت زیبدش فهرست دیوان داشتن
از جزالت تنیده یک به دگر سخنان همچو حلقهٔ جوشن
کج نشین راست گو بده انصاف با جزالت نگر چگونه ترست