جزیل. [ ج َ ] ( ع ص ) بسیار و بزرگ. ( منتهی الارب ). بسیارو فراوان و کثیر و بزرگ. ( ناظم الاطباء ). بزرگ و بسیار از هر چیز. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). بزرگ. ( دهار ). پر و بسیار. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بزرگ. ( کنز و منتخب و صراح از غیاث و آنندراج ). بزرگ.( مهذب الاسماء ). عظیم. عطای بسیار. ( یادداشت مؤلف ).ج ، جِزال. ( متن اللغة ) : غزاة جنود و کماةاسود خویش را پیش خواند و هر یک را به مکرمتی جمیل و موهبتی جزیل نواخت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 348 ). - اجر جزیل ؛ ثواب جزیل. ثواب بزرگ : همگی اوقات او بر ابتناء ذکر جمیل و اقتناء اجر جزیل موقوف و مصروف بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 273 ). - ثواب جزیل ؛ اجر جزیل. مزد و پاداش بزرگ : عظیم خیری کردم که هجو او گفتم بدین ثواب جزیلم دهد خدای علیم.سوزنی.- عطای جزیل ؛ یعنی کثیر. ( منتهی الارب ). عطای بسیار. ( ناظم الاطباء ). عطای کثیر. عطای بسیار و فراوان و بزرگ. || محکم. ( غیاث و آنندراج از کنز و منتخب و صراح ). صائب. متین. درست. مستحکم : ما رای حاجب را در این باب جزیل یافتیم. ( تاریخ بیهقی ص 83 ). شعر حکمت بدیل حجت دار پر ز معنی خوب و لفظ جزیل.ناصرخسرو.
بزرگ، عظیم، محکم، استوار، بسیار، فراوانفصیح ( صفت ) ۱- فراوان بسیار ثنای جزیل . ۲- استوار محکم . ۳- عظیم بزرگ .
معنی کلمه جزیل در ویکی واژه
بسیار، فراوان. استوار، محکم.
جملاتی از کاربرد کلمه جزیل
«فَذُوقُوا» ای یقال لهم فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِیدَکُمْ إِلَّا عَذاباً سئل الحسن عن اشدّ آیة فی القرآن علی اهل النّار فقال الحسن: سألنا ابا برزة الاسلمی، فقال: سألت رسول اللَّه (ص) فقال: فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِیدَکُمْ إِلَّا عَذاباً قیل: لمّا سمعوا ذلک أیسوا من الخروج. قوله: إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفازاً المفاز موضع الفوز و الفوز النّجاة، ای للّذین اتّقوا من الشّرک و الکفر و الفواحش نجاة من العذاب و وصول الی الجزیل من الثّواب، ثمّ فسّر فقال: «حَدائِقَ» جمع حدیقه، و هی البستان المحاط به وَ «أَعْناباً»، جمع عنب.
فکانه بین المراتب قایم لمنال حظ او جزیل ثواب
قرأ حمزة و الکسائی: «فلا تسرف» بتاء المخاطبة فیکون خطایا للقاتل ابتداء. و قیل لولیّ الدّم. و قیل خطاب للنّبی (ص) و المراد به الامّة الی یوم القیامة، و قرأ الباقون: «فلا یسرف» بالیای و الوجه انّ الضّمیر یجوز ان یعود الی القاتل ابتداء و ان لم یجز له ذکر لانّ الحال یدلّ علیه و اسرافه انّه قاتل ظلما و یجوز ان یکون الضّمیر عایدا الی الولیّ المذکور فی قوله: «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً» و اسرافه انّه یقتل غیر من قتل او یقتل اکثر من القاتل کما ذکرنا، «إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً» ای ولیّ المقتول هو المنصور بدفع الامام الیه القاتل فان شاء قتل او عفا او اخذ الدّیة. و قیل الهاء کنایة عن المقتول ای انّ المقتول بغیر الحقّ منصور فی الدّنیا بالقصاص و فی الآخرة بجزیل الثّواب.
بخوبان حکمش از سابق جمیل است با خیارش مواهب بس جزیل است
به عز دو گیتیت بادا کفیل ثنای جمیل و ثواب جزیل
جمیلی، جزیلی، کریمی، کفیلی ترا قاسمی بنده جاودانی
قیمتش ارسال کردی خانهات آباد باد وز خدایت هم به این احسان جزائی بس جزیل
صدر و قدر او جلیل و طول و نول او جزیل رای و روی او جمیل و خلق و خوی او حسن
گوشم بدان بود که سلامم کنی به مهر چشمم بدان بود که عطایم دهی جزیل
دانی که بس ثوابِ جزیل است اگر کنی دفعِ خمارِ سخت که جز وی ست از ممات