جلب

معنی کلمه جلب در لغت نامه دهخدا

جلب. [ ج َ ] ( ع مص ) گناه کردن. || کشاندن از جایی بجای دیگر و از شهری بشهر دیگر برای تجارت و بازرگانی. ( ازاقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || کشیده شدن. و این لازم و متعدی استعمال شود. ( از اقرب الموارد ). || غوغا کردن و آوازها نمودن. || وعده شر کردن. || خشک شدن خون. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || خوب شدن وپوست درآوردن جراحت. ( از اقرب الموارد ). به شدن جراحت. ( منتهی الارب ). || فراهم آوردن. || کسب کردن و طلب کردن و حیله نمودن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || بانگ زدن اسب را وقت دوانیدن تا درگذرد. ( منتهی الارب ). زجر کردن اسب را و بانگ زدن بر او از پشت سر و واداشتن او را برای مسابقه. ( از اقرب الموارد ). رجوع به جَلَب شود.
جلب. [ ج َ ] ( ع اِ ) جنایت. ( منتهی الارب ). گناه و جنایت. ( ازاقرب الموارد ).
جلب. [ ج َ ل َ ] ( ع مص ) کشاندن ماشیه را از جایی بجای دیگر برای تجارت. || کشیده شدن. و این فعل لازم و متعدی استعمال شود. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). در حدیث است : لاجلب و لاجنب. فرود آمدن ساعی از جای دور و امر کردن خداوند ماشیه را تا ماشیه خود را کشیده بیاورد در جایی که فرود آمده است یا دور رفتن خداوند ماشیه از جای خود و ساعی را تکلیف دادن تا نزد او رود. ( از منتهی الارب ). لاجلب و لاجنب فی الاسلام ؛ بمعنی این که صاحب ماشیه موظف نیست که آنرا بسوی ساعی ( مصدق ) جلب کند تا زکوة از آن گرفته شود بلکه زکاة آن نزد آبها اخذ شود. ( از اقرب الموارد ). || غوغا کردن و آوازها نمودن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). سروصدا و جاروجنجال راه انداختن. || وعده شر کردن. ( منتهی الارب ). تهدید ببدی کردن. ( از اقرب الموارد ). || خشک شدن خون. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || به شدن جراحت. ( منتهی الارب ). خوب شدن و پوست برآوردن جراحت. ( از اقرب الموارد ). || فراهم آوردن. || کسب و طلب کردن و حیله نمودن. || بانگ زدن اسب را وقت دوانیدن تا درگذرد. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به جَلب شود. || اختلاط و درآمیختن اصوات. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) غوغا و آوازها. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). شور و غوغا و فریاد. ( برهان ): پرخاش جنگ و جلب باشد. ( حاشیه برهان چ معین از لغت فرس ص 216 «متن و حاشیه » ). || کسانی که ستور را از شهری به شهری کشانند بفروختن. ( منتهی الارب ). اجلاب. ( منتهی الارب ). || ( ص ) زن فاحشه و نابکار باشد. ( برهان ). زن بدکار قحبه. این معنی مخصوص بفارسی است و مأخوذ است از معنی جلب در عربی که عبارت است از «کشیدن و بردن برده و شتر و گوسفند و غیر آنها از جایی بجای دیگر برای فروش » چه زن بدکار تشبیه بمالی شده که بهر جا کشیده میشود. ( از فرهنگ نظام ). || هر چیز بدل و غیر اصلی. ( فرهنگ نظام ): مالی که جاپان میسازد اغلب جلب است. ( فرهنگ نظام ).

معنی کلمه جلب در فرهنگ معین

(جَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - کشیدن ، ربودن . ۲ - بازداشت ، دستگیری .
(جَ لَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - هر چیز فاسد. ۲ - حقه باز. ۳ - زن بدکار.

معنی کلمه جلب در فرهنگ عمید

۱. بدذات، نابکار، و حقه باز.
۲. [عامیانه] زن بدکار.
شوروغوغا، فتنه و آشوب.
۱. به سوی خود کشیدن، جذب کردن.
۲. [مجاز] علاقه مند کردن دیگران به خود.
۳. (حقوق ) [مجاز] دستگیر کردن از طریق قانون، بازداشت: حکم جلب.

معنی کلمه جلب در فرهنگ فارسی

هرچیزقلب وناسره، آدم بدذات ونابکاروحقه باز، کشیدن، کشیدن ازجایی بجای دیگر
( اسم ) ژالاپ
موضعی است . منزلی است از منازل حاجیان صنعائ در راه تهامه میان جون و جازان .

معنی کلمه جلب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جَلَب به فتح جیم و باء به معنای استقرار فرد در محل متعلق زکات است که زکات را جمع آوری می کند.
استقرار عامل زکات در مکانی و فرستادن کسی به محلّ مال متعلّق زکات برای انتقال آن به آن جاو یا بانگ برآوردن بر اسب از پشت سر، هنگام مسابقه را گویند.
کاربرد جلب در فقه
از آن به مناسبت در باب زکات و سبق و رمایه سخن گفته اند.
نهی از جلب
رسول خدا صلّی اللّٰه علیه و آله- بنابر روایتی که از آن حضرت نقل شده- از جَلَب و جَنَب نهی کرده است.
کاربرد جلب
...
[ویکی الکتاب] معنی ذَ ٰلِکُمُ: با شما هستم آن (پسوند "کُمْ "برای جلب توجه شنوندگان به کار رفته است)
معنی ذَ ٰلِکمَا: با شما دو نفرهستم آن (پسوند "کُمْ " برای جلب توجه شنوندگان به کار رفته است)
معنی ذَ ٰلِکُنَّ: با شما زنان هستم آن (پسوند "کُنَّ "برای جلب توجه شنوندگان به کار رفته است)
معنی کَذَ ٰلِکُمْ: با شما هستم اینگونه است (پسوند "کُمْ "برای جلب توجه شنوندگان به کار رفته است)
معنی ذَانِکَ: با تو هستم این دو (پسوند "کَ" برای جلب توجه شنونده به کار رفته است و ذان تثنیه "ذا" ست که اسم اشاره به معنی این می باشد )
معنی أَرَأَیْتَکُمْ: باشما هستم به من خبر دهید(در عبارت "أَرَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُ ﭐللَّهِ "چون جمله با فعل شروع شده مفرد آمده است و ضمیر " کم " برای جلب توجه مخاطب است)
معنی کَسَبَ: کسب کرد - به دست آورد (کلمه کسب به معنای جلب منفعت به وسیله سعی و عمل است ، با صنعت و یا حرفه و یا زراعت و امثال آن ، و این کلمه در اصل به معنای به دست آوردن چیزهائی است که حوائج مادی زندگی را برآورد ، ولی بعدها به عنوان استعاره در مورد تمامی دستآورد...
معنی کَسَبَا: آن دوکسب کردند - آن دو به دست آوردند (کلمه کسب به معنای جلب منفعت به وسیله سعی و عمل است ، با صنعت و یا حرفه و یا زراعت و امثال آن ، و این کلمه در اصل به معنای به دست آوردن چیزهائی است که حوائج مادی زندگی را برآورد ، ولی بعدها به عنوان استعاره در مور...
معنی کَسَبَتْ: کسب کرد - به دست آورد (کلمه کسب به معنای جلب منفعت به وسیله سعی و عمل است ، با صنعت و یا حرفه و یا زراعت و امثال آن ، و این کلمه در اصل به معنای به دست آوردن چیزهائی است که حوائج مادی زندگی را برآورد ، ولی بعدها به عنوان استعاره در مورد تمامی دستآورد...
معنی کَسَبْتُمْ: کسب کردید - به دست آوردید (کلمه کسب به معنای جلب منفعت به وسیله سعی و عمل است ، با صنعت و یا حرفه و یا زراعت و امثال آن ، و این کلمه در اصل به معنای به دست آوردن چیزهائی است که حوائج مادی زندگی را برآورد ، ولی بعدها به عنوان استعاره در مورد تمامی دست...
معنی کَسَبُواْ: کسب کردند - به دست آوردند (کلمه کسب به معنای جلب منفعت به وسیله سعی و عمل است ، با صنعت و یا حرفه و یا زراعت و امثال آن ، و این کلمه در اصل به معنای به دست آوردن چیزهائی است که حوائج مادی زندگی را برآورد ، ولی بعدها به عنوان استعاره در مورد تمامی دست...
معنی یَکْسِبْ: کسب کند - به دست آورد (کلمه کسب به معنای جلب منفعت به وسیله سعی و عمل است ، با صنعت و یا حرفه و یا زراعت و امثال آن ، و این کلمه در اصل به معنای به دست آوردن چیزهائی است که حوائج مادی زندگی را برآورد ، ولی بعدها به عنوان استعاره در مورد تمامی دستآورد...
معنی یَکْسِبُونَ: کسب می کنند - به دست می آورند (کلمه کسب به معنای جلب منفعت به وسیله سعی و عمل است ، با صنعت و یا حرفه و یا زراعت و امثال آن ، و این کلمه در اصل به معنای به دست آوردن چیزهائی است که حوائج مادی زندگی را برآورد ، ولی بعدها به عنوان استعاره در مورد تمامی...
معنی عَرَضَ: هر چیز غیر ثابت - زودگذر (در جمله "عرض الحیاة الدنیا "شؤون ناپایدار زندگی دنیا منظور است، و مراد از "عرض هذا الادنی " نیز لذائذ زندگی دنیا و نعمتهای زودگذر آن است ، و اگر به اشاره مذکر "هذا "به آن اشاره فرموده و حال آنکه جا داشت با ضمیر مؤنث "هذه "به...
تکرار در قرآن: ۲(بار)
در اصل «جلبه» به معنای فریاد شدید است.
جلبه: صیحه. اجلاب: راندن با صیحه (مجمع البیان) راغب جلب را راندن و اجلاب را صیحه زدن با قهر گفته است . استفزار: بلند کردن به سرعت و به کاری وادار کردن به آسانی. رجل: به فتح اوّل و کسر دوّم جمع راجل. (پیادگان) خیل: اسبان و مجازا به سوارها اطلاق می‏شود. آیه درباره اعطاء قدرت به شیطان از جانب خداست درباره اضلال مردم. یعنی هر که از آن را می‏توانی با صدا و دعوتت به گناه بر خیزان و با سواران و پیادگانت بر آنها صیحه بزن (برای سوق به گناه) و در اموال و اولاد با آنها شریک شو . گویا بعضی از یاران و اعوان شیطان در وسوسه خیلی سریع اند و بعضی کمتر از آنها. لذا اولّی‏ها به سواران و دوّمی‏ها به پیادگان تشبیه شده‏اند رجوع شود به «شیطان». . جلابیت جمع جلبات و در معنی آن اختلاف هست. راغب آن را پیراهن و روسری گفته (قمیص و خمار) مجمع البیان در لغت فرموده:روسری زن که وقت خروج از منزل سر و صورتش را با آن ملحفه (چادر مانند) گفته. ابن اثیر در نهایه آنرا چادر و رداء معنی کرده و می‏گوید: گفته شده مانند چارقد و مانند ملحفه است. در قاموس هست که آن پیراهن و لباس گشاد کوچکتر از ملحفه یا چیزی است مثل ملحفه که زن لباسهای خود را به آن می‏پوشاند یا آن ملحفه است . در نهج البلاغه هست: «سَتَرَنی عَنْکُمْ جِلْبابٌ الدّینِ» خطبه 4 جلبات دین مرا از شما مستور کرد و ایضاً (حکمت112) هر که ما اهل بیت را دوست دارد برای فقر لباسی آماده کند و ایضاً به بعضی از عمّالش می‏نویسد: «فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْباباً مِنَ اللّینِ»نامه: 19 به جهت مردم لباسی از نرمی به پوش . با این قرائن و آنچه از نهایه و صحاح و قاموس نقل شد می‏شود گفت: جلباب ملحفه و لباس بالائی و چادر مانند است نه فقط روسری و خمار معنی آیه این است: ای پیغمبر به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو لباسهای چادر مانند خود را با آن جمع و جور کنند و جلبات را طوری از خود دور نگاه ندارد و بدن خود را از آن بیرون نکنند که پوشیدن آن مانند نپوشیدن باشد. از ماده جلب فقط دو صیغه فوق در قرآن هست .
[ویکی فقه] جلب (فقه). جَلَب به فتح جیم و باء به معنای استقرار فرد در محل متعلق زکات است که زکات را جمع آوری می کند.
استقرار عامل زکات در مکانى و فرستادن کسى به محلّ مال متعلّق زکات براى انتقال آن به آن جاو یا بانگ برآوردن بر اسب از پشت سر، هنگام مسابقه را گویند.
کاربرد جلب در فقه
از آن به مناسبت در باب زکات و سبق و رمایه سخن گفته اند.
نهی از جلب
رسول خدا صلّى اللّٰه علیه و آله- بنابر روایتى که از آن حضرت نقل شده- از جَلَب و جَنَب نهی کرده است.
کاربرد جلب
...

جملاتی از کاربرد کلمه جلب

روز خواهد مال و ایمان تورا شب بکاهد آن جلب جان تورا
استدلال اخلاقی نخستین بار در اواسط تا اواخر قرن بیستم توجه گسترده‌ای از روان‌شناسان رشد را به خود جلب کرد. نظریه‌پردازی اصلی آنها شامل روشن کردن مراحل رشد ظرفیت استدلال اخلاقی بود.
برآور یکنفس از جان بسوزان این دو عالم را که تا جانان پدید آید از این جلباب ظلمانی
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ این آیت در شأن بو جهل فرو آمد که فراسفهای اصحاب خویش گفت: چون محمد قرآن خواند شما بآواز بلند شغبی و جلبی در گیرید دست کوبید و صفیر زنید و شعر و رجز گوئید و سخنان نابکار بی‌حاصل در میان قراءت وی افکنید چنانک بر وی غلبه کنید تا او خاموش شود یا قراءت بر وی شوریده گردد و فراموش کند. اللغو و اللاغیة من الکلام ما لا حقیقة له و لا فائدة فیه، یقال: لغی یلغی و لغا یلغو، و اللغو و اللغط واحد.
عامه بر من تهمت دینی ز فضل من برند بر سرم فضل من آورد این همه شور و جلب
تا جواب آن کنم انشا دبیر عقل گفت بر مدار از چهره اندیشه جلباب حیا
سَوارکاری یا اسب‌دَوانی یا اسب‌سواری از ورزش‌هایی است که در چند دههٔ اخیر مورد توجه خاصی قرار گرفته‌است؛ با این وجود سابقه‌ای طولانی داشته‌است و می‌توان آن را از کهن‌ترین ورزش‌ها به‌شمار آورد.این ورزش امروزه نه تنها به عنوان یک رقابت سالم و مفید، بلکه به عنوان سرگرمی و به منظور گذراندن اوقات فراغت مورد توجه قرار گرفته‌است، و با این که نسبت به بسیاری از ورزش‌ها پرهزینه به نظر می‌رسد، هر ساله تعداد بیشتری طرفدار به سوی خود جلب می‌کند.
حسین بن احمد بن محمد زکریا معروف به ابوعبدالله شیعی (د ۲۹۵ق/ ۹۱۱ م)، از داعیان شیعه اسماعیلی مذهب بود که در سده سوم هجری می زیست. وی در تأسیس خلافت فاطمیان نقشی مشابه ابومسلم خراسانی برای عباسیان را ایفا کرد. وی توانست قبایل کتامه در مغرب عربی را به مذهب اسماعیلی جلب کند و سپاهی تشکیل دهد و دولت اغلبیان را براندازد و دولت فاطمیان را تأسیس کند. سپس، وی کرسی خلافت را به عبیدالله مهدی، امام اسماعیلی، سپرد. نهایتاً توسط اسماعیلیه کشته شد.
اما برخی از نمایندگان پارلمان و اعضای عادی حزب معتقد نیستند که این پیش‌بینی درست باشد و خانم استورجن و رهبری حزب را متهم کرده‌اند که با ابراز این نظر که برای برگزاری همه‌پرسی باید موافقت بریتانیا جلب شود، بیش از اندازه محتاط بوده‌اند.
آخر زمان که طبع حکیمان نگون شود سه صد حکیم مر جلبی را زبون شود
مردن اندر شجاعت ادبی بهتر از چاپلوسی و جلبی
کشم سر به جلباب گم بودگی ز گم بودگی یابم آسودگی
بر مقتضی این قول، هر که خدای را سجود کند طمعی را، جلب نفعی یا دفع ضرّی را، آن سجود کراهیّت است نه سجود طواعیّت، سجود طوعی آنست که محض فرمانرا و اجلال عزّت حق را کند، نه در آن شوب طمع بود نه امید عوض، نه بیم از محنت، شخص در سجود و دل در وجود و جان در شهود، شخص با وفا و دل با جفا و جان با صفا.
انا دلادل ابنة الکرم لابناء الکرام اجلب الراحة والراح لقلب المستهام
در سال ۲۰۱۶ بر پایه این کتاب، فیلمی به همین نام به کارگردانی تئودور ملفی ساخته شد. این فیلم در ۲۵ دسامبر ۲۰۱۶ به نمایش درآمد و نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کرد و نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم در هشتاد و نهمین دوره جوایز اسکار شد.