( تآلیف ) تآلیف. [ ت َ ] ( ع اِ ) جمع تألیف است. ( فرهنگ نظام ). رجوع به تألیف شود. تألیف. [ت َءْ ] ( ع مص ) جمع کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). جمع نمودن. ( منتهی الارب ). جمع نمودن با ترتیب. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سازواری دادن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). فراهم آوردن. ( دهار ) ( ترجمان علامه جرجانی ). دو چیز یا چند چیز را با هم پیوستگی و ربط دادن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سازگاری دادن دو چیز یا بیشتر را بهم. ( فرهنگ نظام ). تألیف چیزی را؛ پیوستگی دادن قسمتی از آن بقسمتی. ( از اقرب الموارد ). || تألیف بین کسان ؛ ایجاد الفت دوستی میان آنان. ( از اقرب الموارد ). تألیف بین دو تن ؛ ایجاد دوستی میان آنان. ( از قطر المحیط ). || تألیف و ترکیب اضداد، اصلاح ذات البین و دیگر صاحب صفات متضاده. ( انجمن آرای ناصری ). تألیف کتاب ؛ گرد آوردن مسائل آن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). مُؤَلَّف. ( اقرب الموارد ). گرفتن مطالب و واقعات از کتب عدیده و در یک کتاب نوشتن. ( فرهنگ نظام ). نوشتن کتابی که در آن از چند کتاب دیگر مطالب مختلفه را استخراج نموده جمع نمایند برخلاف تصنیف. ( ناظم الاطباء ). گاهی تألیف که مصدراست بمعنی اسم مفعول نیز می آید در این صورت کتابی باشد که در آن از چند کتب مطالب شتی را جمع نموده باشند و این مستفاد است از کتب لغت و شروح. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). اسم مفعول تألیف یعنی تألیف شده مثل اینکه گوئیم این کتاب تألیف فلان است یعنی او آن را تألیف کرده است. این معنی مجاز از معنی دوم است. ( فرهنگ نظام ). ج ، تآلیف. مجازاً در تداول فارسی بر کتاب یا دفتر مدون اطلاق شود : در ستایش وی [ محمود وراق ] سخن دراز داشتم و تا ده پانزده تألیف نادر وی در هر بابی دیدم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 262 ). نکته ای رانده ام که تألیفی ست قطعه ای گفته ام که دیوانی ست.مسعودسعد.و خواننده این کتاب باید که وضع و غرضی که درجمع و تألیف آن بوده است بشناسد. ( کلیله و دمنه ). || هزار کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی )( آنندراج ). تألیف الف. تکمیل آن. ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ). || تألیف اَلِف ؛ نوشتن آن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || آنکه هر حرف متصل را با متصل عنه جمع کند. ( نفایس الفنون ، علم خط ). || تألیف ، در اصطلاح عبارت است از قرار دادن اشیاء بسیار چنانکه بر آنها یک اسم اطلاق شود خواه میان اجزاء آن از لحاظ تقدم و تأخر نسبتی باشد یا نه ، بنابر این تألیف اعم از ترکیب است. ( از تعریفات جرجانی ). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون بنقل از بیرجندی آرد: «تألیف در عرف مرادف ترکیب است و آن قرار دادن اشیاء است چنانکه نام واحدی بر آن اطلاق شود و گاه گویند: تألیف ، گرد آوردن اشیاء متناسب است و از این معنی چنین احساس میشود که اشتقاق آن از الفت است و بنابراین تألیف اخص از ترکیب است ». و از این معنی تعریف مُؤَلَّف معلوم شد و تعیین گردید که کلمه مؤلف مرادف مرکب یا اخص از آن است. ( رجوع به مؤلف شود ). ( از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 88 ). || ترکیب خاصی از ادویه ای که طبیبی دستور دهد: دواء الکرکم ، تألیف محمد زکریا و کلکلانه تألیف او، و کلکلانه دیگر تألیف عیسی صهاربخت. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || صاحب کشاف اصطلاحات الفنون بنقل از تحریر اقلیدس و حاشیه ٔآن آرد: «تألیف نسبت ، در نزد مهندسان عبارت است ازضرب قدر نسبتی در قدر نسبت دیگر برای بدست آوردن نسبت مُؤَلَّفَه مثلاً اگر میان دو عدد یا دو مقدار نسبت ثلث و میان دو عدد و دو مقدار دیگر نسبت نصف باشد و بخواهیم تألیف دو نسبت را بدست آوریم ، باید سه راکه قدر نسبت ثلث است در دو که قدر نسبت نصف است ، ضرب کنیم آنگاه شش بدست آید و رقم شش قدر نسبت مؤلفه است. و نسبت یک به شش سدس است و آن نسبت مؤلفه است.... و این مقابل تجزیه نسبت است و عبارت است از تقسیم قدر نسبتی بر قدر نسبت دیگر چنانکه اگر بخواهیم قدر نسبت سدس را بر قدر نسبت ثلث تقسیم کنیم ، شش را بر سه تقسیم می کنیم ، خارج قسمت دو خواهد بود که عبارت است از قدر نسبت نصف. ( از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 88 ). و رجوع به قدر نسبت در همان کتاب ذیل کلمه قدر شود. || علم تألیف ، علم موسیقی است و آن از اصول ریاضی و علمی است که در آن از احوال نغمه ها بحث میشود. پس موضوع آن نغمه ها است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 89 ). و رجوع به کلمه حکمت در همان کتاب و موسیقی در لغت نامه شود.
معنی کلمه تالیف در فرهنگ معین
( تألیف ) (تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - فراهم آوردن ، گرد آوردن . ۲ - نوشتن کتاب .
معنی کلمه تالیف در فرهنگ عمید
۱. [مقابلِ تصنیف] نوشتن و فراهم آوردن کتابی که مطالب آن را از کتاب های دیگر اقتباس کرده باشند. ۲. (اسم ) اثری که با این روش نوشته شده است. ۳. [قدیمی] پیوند.
معنی کلمه تالیف در فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) فراهم آوردن گرد کردن جمع کردن . ۲- دوستی افکندن دمساز کردن ایجاد الفت میان کسان . ۳- نوشتن کتاب . توضیح برای فرق بین تالیف و تصنیف ۴- جمع کردن هر حرف متصل با متصل عنه . ۵- انتخاب و قرار دادن مواد در یک پرد. نقاشی و بهم پیوستن آنها بطریقی که مجموعه ای کامل از آن حاصل آید. ۶- جمع: تالیفات . یا تالیفا الحان . ترکیب نغمات موسیقی با نظامی موزون . یا تالیف قلوب . ایجاد اتحاد و الفت میان کسان . یا ضعف تالیف . غیر جاری بودن کلمه بر قوانین نحوی و آنچه بر خلاف محاوره باشد.یا علم تالیف . نزد قدما از شعب ریاضی است و موضوغ آن معرفت نسبت مولفه و احوال آنست و چون در معرفت اصوات و آهنگها بکار میرود آنرا علم موسیقی هم میگویند. جمع تالیف است ٠
معنی کلمه تالیف در دانشنامه آزاد فارسی
تألیف (در لغت به معنی جمع کردن) پرداختن کتابی که در آن از منابع مختلف برای بیان موضوعی خاص بهره گرفته شده باشد؛ همراه با تحلیل مؤلف اثر، به گونه ای که اثر جدید دارای کلیتی واحد و مستقل و متفاوت از منابع و مآخذ باشد؛ یا همۀ آن کتاب، از مطالب دیگران گرد آمده باشد؛ بدون تحلیل مؤلف، مانند کشکول شیخ بهایی که، در این صورت، اثر جدید کلیتی واحد و مستقل و متفاوت از منابع و مآخذ خود ندارد.
معنی کلمه تالیف در دانشنامه اسلامی
[ویکی اهل البیت] تألیف، در اصطلاح کتابشناسی، مصدری به معنای دو یا چند چیز را به ترتیبی خاص با هم پیوند دادن یا جمع کردن است. هرگاه این مصدر به جای اسم مفعول بکار رود به معنای کتابی است که در آن مطالب پراکنده از چند منبع با ترتیبی خاص و بهنجار جمع آمده باشد. حدّ و رسمی که متکلمان از تألیف عرضه داشته و آن را مهم تر از ترتیب دانسته اند حاکی از آن است که تألیف در حوزه کتابشناسی دارای مراتب و مدارجی است؛ به طوری که مرتبه بلند و به تعبیری مرتبه دقیق آن عبارت است از: ترتیب و تدوین مطالب موضوعه پراکنده در یک جا که همراه با ابتکار و تعلیل و تحلیل مؤلِّف باشد و مؤلَّفی که از جمع و ترتیب توأمان با ابتکار مؤلِّف حاصل می آید دارای کلیت واحدی باشد که به نسبت و به قیاس با منابع و مآخذ آن، کاملاً مستقل و متفاوت بنماید. بر عکس آن مرتبه فرودین و آسان یاب تألیف آن است که از جمع و ترتیب مطالب پراکنده اثری فراهم آید که دارای کلیت واحدی نباشد و نسبت جزئیات آن با مجموعه مآخذِ مؤلِّف پیوستگی آشکار داشته باشد. به طور مثال، می توان از گلستان سعدی یا مثنوی معنوی به عنوان نمونه تألیف فرازین و از کشکول شیخ بهایی و برخی مثنوی های هفت اورنگ جامی به عنوان نمونه های تألیف فرودین نام برد. با توجه به مراتب و مدارج تألیف، عده ای در ادوار متأخر میان تألیف و تصنیف تفاوت قائل شده اند. بدین ترتیب، می توان تألیف نوع نخست را ـ که متضمن ابتکار، تحلیل و تعلیل مؤلف است ـ تصنیف نیز نامید، هر چند که واژه تصنیف به لحاظ فقه اللغه با تألیف پیوستگی زبان شناختی ندارد و به اعتبار کتابشناسی بر بعضی از انواع موضوعی مانند کتاب های حدیث که دارای حُسن صنف بندی دقیق موضوعی است، اطلاق می شود. با آن که مسئله تألیف از نیمه دوم قرن 2 ق در جهان اسلام پدیده ای شناخته شده بود و فزونی آن را می توان از طریق الفهرست ابن ندیم و اندکی پس از آن در فهرست تک نگاری کتاب های رازی از ابوریحان بیرونی و امثال آن تخمین زد، بعضی از دانشمندان ایرانی و عرب، شیفتگی و علاقه وافری به تألیف نشان می داده اند. جاحظ، به لحاظ کثرت تألیفاتش کاتبانی را استخدام کرده بود تا تألیفات او را نسخه نویسی کنند و گویند که ابوالفرج ابن جوزی به قدری به تألیف پرداخت که با تراشه های قلم هایش، آب غسل جسدش را گرم کردند. در قلمرو زبان فارسی، تألیف از نیمه دوم قرن 4 تا قرن 10 ق، به طور طبیعی ادامه یافت. با پیدایش حکومت صفوی ـ که طی آن، نیاز شیعیان فارسی زبان به معارف شیعی یک ضرورت فرهنگی تلقی می گردید ـ بیشتر نویسندگان به ناقل و مترجم معارف شیعی از زبان عربی به فارسی تبدیل شدند و تعداد کتاب های ترجمه ای بیشتر از کتاب های تألیفی بود. از دوران قاجاریان نیز که ترجمه از زبان های فرنگی معمول شد، باز هم آثار فارسی شده بر آثار تألیفی فزونی داشت، همچنان که در روزگار ما نیز فرهنگ ترجمه بر فرهنگ تألیف غلبه دارد. به قول ابن خلدون، پیشینیان علت پرداختن به تألیف را در هفت مقصد منحصر کرده بودند: اول، آگاهی و استنباط پیشینیان از دانش و موضوعی کاملاً جدید بوده است که به منظور تعمیم آن موضوع و دانش به تألیف می پرداخته اند تا آیندگان را سودمند و مفید باشد؛ دوم چون دانشمندی بر اثر ممارست و خُبرویّت، نکته های مبهم و پوشیده اثری از آثار دیگران را حل می کرد به تألیف، تفسیر و شرح آن می پرداخت تا دیگران نیز از یافته های او بهره مند شوند؛ سوم چنان چه در تألیف کتاب دانشمندی مرتکب لغزش، ضعف یا نااستواری می شد، مؤلفی دیگر با ادلّه و براهین روشن، لغزش و نااستواری وی را با دست زدن به تألیفی دیگر آشکار می کرد تا دیگران را از ارتکاب آن لغزش به دور دارد؛ چهارم چنان چه دانشمندی در یکی از فنون نقصان هایی مشاهده می کرده، دست به تألیف می زده و نقصان مذکور را رفع می کرده و به تکمیل فنون مورد نظر اهتمام می ورزیده است؛ پنجم چون مسائل دانشی نامدون یا نامرتب می نمود، دانشمندی که بر ترتیب و تدوین آن دانش مسلط بود به تدوین و ترتیب آن دانش می پرداخت و تألیفی در آن باب مجال طرح می داد؛ و ششم چنان چه مسائل و موضوعات یک علم در بطن علوم دیگر به طور پراکنده مجال بحث یافته باشد و هم ضرورت داشته باشد تا این موضوعات به گونه مستقل علم جدیدی را ایجاد کند، در این صورت دانشمندان به برکشیدن این موضوعات از بطن دانش های دیگر اهتمام و آثاری درباره علم جدید تألیف می کرده اند. چنان که جاحظ که در البیان والتبیین بسیاری از مسائل علم بیان را به طور پراکنده آورده بود، عبدالقاهر جرجانی و یوسف سکّاکی توانستند با توجه به این مسائل به تألیف در زمینه علم بیان نائل شوند. ابن خلدون که این مقصدها و علت ها را به تبع رأی و نظر ارسطو، از علل پرداختن به تألیف برشمرده، تلخیص و فشرده کردن یک مأخذ یا اثر مهم اما مطوَّل و دامنه دار را نیز از ضرورت های فرهنگی دانسته و تلخیص بهنجار و قاعده مند را هم مانند "تألیف" دانسته است.
جملاتی از کاربرد کلمه تالیف
پس گوئیم که زر مثل است بر اول از آنچه او برتر است از سیم همچنانکه اول برتر است از ثانی و هر که بر بیست مثقال زر پادشاه شود (و) یکسال بر آن بگذرد بر و واجب شود نیم دینار از آن زکوه بیرون کردن و بیست دو عقد است و آن دلیل است بر دو اصل روحانی و آنکس که بیست مثقال زر دارد دلیل است برناطق که او نصیب خویشتن از دو اصل روحانی یافته است و نیم دینار از زکوه دلیل است بربیرون کردن ناطق از آنچه او یافته باشد از دو اصل و آن هم تاویل است و هم تنزیل است و قوله تعالی:فللذکر مثل حظ الانثیین یبین الله لکم ان تضلوا و الله بکل شی علیم یعنی اهل حق بتحقیق راست نمودند یعنی درست نصیب مرد راست همچنانکه مرد را نصیب همچند دو ماده است پیدا کند مر شما (را راه) راست خدای تا گمراه نشوید پس هر که علم حقیقت نداند او گمراه است و سیم دلیل است بر ثانی و هر که از سیم دویست درم دارد پنج درم برو واجب شود پس از سال که برو بگذرد و دویست که نیز دو عقد است دلیل است بر دو اصل روحانی و آنکس که دویست درم یافت او اساس بود که اندر مرتبت خویش از دو اصل نصیب یافت و بنفس کل پیوسته شد چنانکه ناطق بعقل کل پیوسته است پس مر اساس را واجب شود بپای کردن پنج حدود و فایده دادن مر ایشانرا تا بدان فایده پاکیزه شوند و برکسی که بیست مثقال زر تمام ندارد زکوه نیست یعنی روانیست مر ناطق را بپای کردن اساس تا نصیب خویش از دو اصل روحانی نیابد و اندر مرتبت ناطق نیاید و مرتبت ناطق آنست که مر آن تائید را تالیف تواند کردن بخلق بگفتار و آن کتاب و شریعت باشد و همچنین بر کسی که دویست درم سیم ندارد زکوه نیست یعنی که مر اساس را روا نیست بپای کردن پنج حد جسمانی تا نصیب خویش اندر مرتبت تاویل از عقل و نفس بتمامی نیابد و هر که دویست درم سیم دارد برو صدقه حرامست بلکه مرو را واجب است صدقه دادن معنیش آنست که هر که از دو اصل روحانی تایید یافت حرام شد برو از کسی سخن شنیدن اندر دین بلکه برو واجب است مر خلق را شنوانیدن تا دیگران بد و پاک شوند و آن ازوی زکوه باشد و نیست بر کسی که بیست مثقال زر یا دویست درم سیم دارد زکوه تا سال برو نگذرد معنیش آنست که تا شریعت ناطق و تاویل اساس بکمال نرسد ظاهر و باطن خویش پدید نمیکند و السلام.
بقعه امامزاده سید علی کیا سلطان مربوط به سدهٔ ۹ و ۱۰ ه.ق است و در شهرستان نوشهر، روستای سیدعلی کیا واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۶ با شمارهٔ ثبت ۱۴۱۵ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. ازنوادگان معروف ایشان می توان به سید میرشهاب الدین کیائی که دارای اشعار وتالیفات متعدد می باشد نوه بزرگواردیگر ایشان سید شهرام کیایی بوده که در باب عرفان و ادب تالیفات فراوانی دارد که در دانشگاه های معتبر تدریس می گردد
بود نغمه حرفی ز تصنیف عشق ترنم، حدیثی ز تالیف عشق
ایا فتوح تو تالیف نکتههای ظفر و یا رسوم تو فهرست لفظهای جلال
از تالیفات او «تعزیه در ایران و دو مجلس آن» است که در سال ۱۳۵۴ چاپ شد و در زمینه موسیقی سلسله نوارهایی از اجراهای خصوصی همراه ساز و آواز اساتید مختلف دارد که در دسترس عموم نیست. آثار خوشنویسی او فراوان است. به عنوان نمونه مخمس صفی علیشاه، کتیبههای آرامگاه سعدی و دروازه قرآن شیراز، کلام چند تصنیف از امیرجاهد (چاپ در جلد اول دیوان امیرجاهد)، کتابت بسیاری از کتابهای ادبی و آثار بسیار دیگری از او بهیادگار مانده است.
المآثر و الآثار یک اثر تاریخی است که توسط محمد حسن صنیعالدوله از رجال خوشنام دوره قاجار تالیف شدهاست.
ابو معین ناصر بن خسرو بن الحارث گوید: سپاس خدای را تعالی که یاد کردیم واجبست که اندر تالیف این کتاب سخن گوئیم از بهر آنک این کتاب نوست، و هرچ حادث شود حدوث او را علتی باشد، و هر حادثی را پنج علت لازمست: نخست ازو علت فاعله چون درودگر که تخت کند؛ و دیگر علت آلتی چون تیشه (و) اره و جز آن که صنع این درودگربدان پدید آید؛ و سه دیگر علت هیولانی چون چوب که صنع از درودگر او پذیرد، و چهارم علت صوری چون صورت تخت کآن اندر نفس درودگر باشد، و پنجم علت غائی که تخت ار بهرآن کنند و آن نشستن پادشاه باشد بر تخت.
وز قول های نیکو که حکیم ایران شهری (اندر قدیمی هیولی و مکان گفته است و محمد زکریای رازی مر آن را زشت کرده است، آن است که ایران شهری) گفت که ایزد تعالی همیشه صانع بود و وقتی نبود که مر او را صنع نبود تا از حال بی صنعی به حال صنع آمد و حالش بگشت، و چو واجب است که همیشه صانع بود، واجب آمد که آنچه صنع او بر آن پدید آمد قدیم باشد و صنع او بر هیولی پدید آینده است، پس هیولی قدیم است، و هیولی دلیل قوت ظاهر خدای است و چو مر هیولی را از مکان چاره نیست و هیولی قدیم است، واجب آید که مکان قدیم باشد. و زشت کردن پسر زکریا مر این قول را بدان است که گفت: چو اندر عالم چیزی پدید همی نیاید مگر از چیزی (دیگر،) این حال دلیل است برآنکه ابداع محال است و ممکن نیست که خدای چیزی پدید تواند آوردن نه از چیزی. و چو ابداع محال است، واجب آید که هیولی قدیم باشد، و چو (مر) هیولی (را که) قدیم است از مکان چاره نیست، (پس مکان قدیم است.) و مر آن سخن نیکو و معنی لطیف را بدین عبارت زشت بازگفت تا متابعان او از بی دینان و مدبران عالم همی پندارند که او از ذات خویش علمی استخراج کرده است که آن علم الهی است که جز او کسی دیگر (مر) آن علم را ندانست. و ما از خدای تعالی توفیق خواهیم بر تالیف کتابی اندر رد مذهب محمد زکریا و جملگی اقوال او اندر آن جمع کنیم- بعد از آنکه مرکتب او را که اندر این معنی کرده است چند باره نسخت کرده ایم و ترجمه کرده- و به تفاریق مر بنیادهای مذهب او را به ردهای عقلی ویران (همی) کنیم اندر مصنفات خویش. و الله خیر موفق و معین.
و هر که از مردم اندر علم برتر آید، از این لذات که بهایم با او اندر آن شریک است دورتر شود، چنانکه فضلا و عقلا و حکما به قوتی بسنده کرده اند و علم و حکمت را همی جویند وز آن همی سیر نشوند. و این حال دلیل است بر آنکه لذت علم و حکمت مر ایشان را همی از لذات جسمانی باز دارد، و نیز دلیل است بر آنکه بهتری نفس اندر یافتن اوست مر علم و حکمت را که غرض صانع عالم از آوردن او مر نفس را اندر این عالم، آن است. و چو ظاهر کردیم که شرف نفس اندر علم و حکمت است و غرض صانع از این تالیف و صنع آن است و درست کردیم که نفس مردم پس از جدا شدن او از این شخص همی به کل خویش بازگردد، واجب آید که لذات کلی از کل او بدو به یافتن او رسد مر علم و حکمت را. و چو حال این است، گوییم که مر نفس مردم را پیش از آنکه اندر جسم آمد نه یافتن لذت بود و نه خواست، بل جوهری زنده بود شایسته مر یافتن لذات ابدی را، وز صانع حکیم که بر رسانیدن مر جوهری را به شرفی که سزاوار آن باشد قدرت دارد، واجب باشد که مر آن جوهر را ضایع نکند و عنایت کند بدو تا او بدانچه شایسته آن است از شرف و کمال برسد.
ابونُعَیْم اصفهانی محدث و رجالی قرن چهارم و پنجم هجری است. از مهمترین تالیفات وی چهل حدیث الاربعون حدیثاً فی امر المهدی است.
کتاب ها و تالیفات سیدعبدالصاحب ریحانی
صمدیه یا الفوائد الصمدیه کتابی است به تالیف شیخ بهائی در علم نحو و قواعد عربی که در قرن یازدهم هجری تالیف شده است. این کتاب به زبان عربی است و امروزه در حوزههای علمیه شیعه از کتب درسی میباشد.
ابن الحاج هزارمیردی، ابن الحاج سنجوهای یا ابن الحاج متکلم و شاعر کرد سده هفده و هجده میلادی است. شهرت او به خاطر تبحرش در کلام و علوم دینی و همچنین تالیف منظومه مهدی نامه به کردی سورانی است که در سال ١٧٦٥ به نظم در آمده است. از شاگردان مشهورش میتوان شیخ معروف نودهی و ملا عبدالله بن محمد مشهور به بیتوشی را نام برد. او در نزدیک سردشت به دنیا آمد، اما لقب هزارمیردی اشاره به سکنا گزیدن طولانی او در آبادی هزارمیرد در نزدیکی سلیمانیه است.
آثار ماسه در دو حوزه تحقیقات عربی و تحقیقات ایرانی جای میگیرد. اما زمینه اصلی مطالعاتی که او در آن شهرت و برجستگی یافته، تحقیق در ادب فارسی است. تالیفات و تحقیقات آنری ماسه در زمینه فرهنگ، تاریخ و ادبیات فارسی از منابع موثق و قابل اطمینان در پژوهشهای ادبی و تاریخی بهشمار میرود.
علی شاعر ،نویسنده و فعال در زمینه ادب فارسی است.وی دارای مدرک دکترای تخصصی زبان و ادبیات فارسی می باشد. کتاب 《سوزن رفو》با موضوع بررسی صور خیال در اشعار استاد شهریار از جمله تالیفات اوست.او مقام برگزیده جشنواره های شعر کشور(1396)است.
اما بعد: بر ضمیر منبر ارباب یقین پوشیده و پنهان نیست و در کتب اخبار و سیر مذکور و مضبوط است و رسایل ارباب فضایل شاهد و مشهود که بعد از غروب آفتاب رسالت، آرای علمای امت در مسئله امامت مختلف شد و ترجیح عقاید نصب و خفض مقصور ضمایر و مقصود خواطر گشت و تا حال که یک هزار و دویست و سی و دو است کمتر اتفاق افتاده که خصمی از اهل شقاق را در باب نبوت حضرت خاتم الانبیاء علیه آلاف التحیه و الثناء مجال انکاری و زبان گفتاری باشد و دراین باب بایراد جوابی وتالیف کتابی حاجت افتد.
دل ز تضعیف این به برگ و نوا حکم تالیف آن روان و روا