بیص

معنی کلمه بیص در لغت نامه دهخدا

بیص. [ ب َ / بی ] ( ع اِ ) ( از اتباع حیص ) سختی و تنگی. یقال وقعفی حَیْص َ بَیْص َ و حیص ِ بیص ِ و حَیْص ِ بَیْص ِ و حاص َ باص َ و حاص ِ باص ِ؛ یعنی در فتنه ای افتاد که رهایی از آن ندارد. و جعلتم الارض علیه حیص بیص ، حیصاً بیصاً؛ تنگ ساختید بر وی زمین را یعنی تنگ گرفتید تا اینکه عاجز آمد. ( منتهی الارب ). رجوع به حیص بیص شود.

معنی کلمه بیص در فرهنگ معین

(بِ ) [ ع . ] ( اِ. ) تنگی ، گرفتاری .

معنی کلمه بیص در فرهنگ عمید

تنگی و سختی.

معنی کلمه بیص در فرهنگ فارسی

تنگی وسختیگیرودار، تنگی وگرفتاری
( اسم ) تنگی گرفتاری . یا حیص و بیص تنگی و گرفتاری گیر و دار کشاکش .

جملاتی از کاربرد کلمه بیص

ما حیص بالفتی و لا بیص بل کلمات مراء بغداد
پرزیدنت جرج بوش پس از امضای قانون نجات سیستم مالی آن را جهت اجرا ابلاغ کرد.قانون مزبور روز جمعه ۳ اکتبر ۲۰۰۸ ، به تصویب کنگره رسید ،این اقدام گامی سرنوشت ساز به شمار می‌آید که بازار بورس جهانی بیصبرانه در انتظار آن بود.العربیه فارسی
بدانکه عشق صورت جبر است که بیصبر بسر نشود و عشق جبری با سرمایه بیصبری راست نیاید، پس کأس دیگرگون در داد و اساس دیگر گون نهاد و گفت بباید دانستن که عشق را دو مقام است ومحبت را دو گام، صوفیان را مقام مجاهدت است و صافیان را مقام مشاهدت.
الخبیصی (به عربی: الخبیصی) یک منطقهٔ مسکونی در امارات متحده عربی است که در دبی، امارات واقع شده‌است.
در این آیینه پیدا گشت جانان حقیقت بیصفت خورشید تابان
ابو ربیص (به عربی: أبو ربیص) یک روستا در سوریه است که در ناحیه مرکزی محرده واقع شده‌است. ابو ربیص ۶۱۹ نفر جمعیت دارد.
نیست بیصورت جدال زاهدان با صوفیان می کند آیینه رسوا زنگیان را بیشتر
کیر دیدی هم‌چو شهد و چون خبیص آن کدو را چون ندیدی ای حریص
تو باشی لیک بیصورت در اینجا چو او خود کیست مشهورت در اینجا
من مروت یافتم در صدق دل جان که بیصدق است خوارست و خجل
بمیر و زنده شو بیصورت اینجا نظر کن بعد از این منصورت اینجا
نیست چون بیصرفه هرگز خرجت از عقل معاش غصه امروز و فردا را همه یک جا مخور
عشق تو که همچو شمع میسوخت مرا بیصبری پروانه درآموخت مرا
در سال ۱۸۶۹، قبیلهٔ قبیصات در خور العدید مستقر شدند و سعی کردند از حمایت عثمانی‌ها استفاده کنند. در آن زمان ابوظبی ادعای خور العدید را داشت، ادعایی که انگلیسی‌ها نیز از آن حمایت می‌کردند. در سال ۱۹۰۶، مقیم سیاسی بریتانیا، پرسی کاکس، کتباً به زاید بن خلیفه آل نهیان، حاکم ابوظبی تأیید کرد که خور العدید متعلق به اوست.