( فتنة ) فتنة. [ ف ِ ن َ ] ( ع مص ) آزمودن. || گداختن و در آتش انداختن سیم و زر جهت امتحان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || بازداشتن کسی را از رأی و نظرش. ( اقرب الموارد ). || گمراه کردن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) چیزی که بوسیله آن حال آدمی از خیر و شر آشکار گردد، چنان که در بحرالمعانی در تفسیر آیه «انما نحن فتنه...» ( قرآن 102/2 ) چنین آمده است : و در اصل فتنه بمعنی گداختن زر در بوته است برای به دست آوردن عیار آن. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) ( تعریفات میر سیدشریف جرجانی ). آزمایش. || گناه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || گناه ورزی. ( منتهی الارب ). || عذاب. || مال. || فرزند. ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ). || محنت. ( منتهی الارب ). ابتلاء. ( اقرب الموارد ). || شگفت به چیزی. ( منتهی الارب ). عبرت. ( اقرب الموارد ). || ( ص ) فریفته. مفتون. ( یادداشت بخط مؤلف ) : قصر تو زین سخن همی خندد بر تو ای فتنه بر سرای غرور.ناصرخسرو.خرد سرگشته بر روی چو ماهش دل و جان فتنه بر زلف سیاهش.نظامی.مرغ ِ فتنه دانه ، بر بام است او پر گشاده ، بسته دام است او.مولوی. || ( اِمص ) گمراهی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ناگرویدگی. ( منتهی الارب ). کفر. ( اقرب الموارد ). || ناسپاسی. || رسوایی. ( منتهی الارب ). فضیحت. ( اقرب الموارد ). || دیوانگی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || خلاف.( منتهی الارب ). آشوب. دویی. ( یادداشت بخط مؤلف ). اختلاف مردم در آراء و در آنچه میان ایشان واقع شود از قتال. ( اقرب الموارد ). جنگ و نزاع : فتنه رابر سر گرفتم چون سر کار از تو داشت عقل را سر برگرفتم چون به فرمانت نبود.خاقانی.- فتنةالسَّرّاء ؛زنان. ( التاج ). و در حدیث آمده است : ابتلیتم بفتنةالضراء فصبرتم و ستبتلون بفتنةالسراء؛ اراد فتنةالسیف و فتنةالنساء. ( ذیل اقرب الموارد ). - فتنةالصدر ؛ وسواس. ( ذیل اقرب الموارد ). - فتنةالضَّرّا ؛ شمشیر. ( ذیل اقرب الموارد ). - فتنةالمحات ؛ پرسش و پاسخ در قبر. ( ذیل اقرب الموارد ). - فتنةالمَحْیاء ؛ عدول از راه. ( ذیل اقرب الموارد ). ترکیب های دیگر: - فتنه افکندن . فتنه انداختن. فتنه انگیز. فتنه انگیختن. فتنه جو. فتنه جوی. فتنه خیز. فتنه زای. فتنه شدن. فتنه گر. فتنه گشتن. فتنه نشان. رجوع به ذیل هریک از این کلمات شود.
معنی کلمه فتنه در فرهنگ معین
(فِ تْ نِ ) [ ع . فتنة ] ۱ - (مص ل . ) اختلاف رأی و نظر داشتن . ۲ - گناه ورزی . ۳ - (اِ. ) آشوب . ۴ - عذاب ، رنج . ۵ - گناه . ۶ - ستیزه ، خلاف . ۷ - شگفتی . ۸ - (اِمص . ) دیوانگی .
معنی کلمه فتنه در فرهنگ عمید
۱. فساد، تباهی. ۲. شورش. ۳. آشوب، شلوغی. ۴. (صفت ) [قدیمی، مجاز] مفتون، عاشق: فتنه ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر / قامت است آن یا قیامت، عنبر است آن یا عبیر (سعدی۲: ۴۵۷ ). ۵. (صفت ) فتنه جو، آشوبگر: چشمان تو سِحر اولین اند / تو فتنهٴ آخرالزمانی (سعدی۲: ۵۹۲ ). ۶. (اسم ) [قدیمی] محنت، عذاب. ۷. (اسم ) [قدیمی] آزمایش، ابتلا. ۸. [قدیمی] کفر، گمراهی، ضلالت. ۹. (مصدر متعدی ) [قدیمی] گمراه کردن، وسوسه کردن. * فتنه انگیختن (انداختن، افکندن ): (مصدر لازم ) [قدیمی] برپا کردن آشوب. * فتنه شدن: (مصدر لازم ) مفتون شدن، فریفته شدن، شیفته شدن.
معنی کلمه فتنه در فرهنگ فارسی
امتحان کردن، آزمودن، گمراه کردن، ضلال، گمراهی، کفر، عذاب، بیماری، جنون، آشوب ۱ - ( مصدر ) آزمودن ۲ - گداختن سیم و زر در آتش جهت امتحان ۳ - گمراه کردن - ( مصدر ) اختلاف کردم مردم در رای و تدبیر ۵ - ( اسم ) آزمایش ۶ - اختلاف در آرائ ۷ - گناه ورزی ۸ - ( اسم ) گناه ۹ - عذاب محنت ۱٠ - جنگ ستیزه ۱۱ - آشوب ۱۲ - عبرت شگفتی ۱۳ - ( صفت ) فریفته مفتون ۱۴ - دلداده عاشق ۱۵ - معشوقی که موجب فتنه و آشوب گردد جمع : فتن ۱۶ - درختی است از تیره سبزی آساها که یکی از گونه های درخت صمغ عربی است و دارای صمغی بسیار خوشبو می باشد درخت عطر عقاقی عقاقی عطری درخت عنبر ۱۷ - گیاهی است معطر از تیره اسفنجیان که به صورت درختچه است و به عنوان یک گیاه و به عنوان یک گیاه زمینی در باغها کشت می شود چای مکزیکی امبروسیا زربیح شای مکی چای مکه چای اسپانیا حشیشه المریم شای بیت المقدس . نام کنیزک بهرام گوراست و او چنگ را بغایت خوب می نواخت .
فِتنه نوشتۀ علی دشتی، مجموعۀ ده داستان به فارسی در ۱۳۲۲ش. در یکی از محافل انس روشنفکران وابسته به طبقۀ حاکم وقت که در کافه ها یا باغ هایی اشرافی در تهران تشکیل می شده، پس از مباحثاتی دربارۀ زن و عشق یکی از حاضران داستانی عاشقانه نقل می کند. درواقع، گردهمایی چارچوبی است که داستان اصلی در آن تعبیه می شود. مردانی از «طبقۀ راقیه و تربیت یافته» عاشق زنان درس خوانده ای می شوند که چندان پای بندِ محدودیت های خانوادگی و اخلاقی نیستند. آگاهی به خیانت آنان، سبب سرخوردگی عشاق و قلم فرسایی در باب زن و عشق و اخلاق می شود. این داستان ها گرچه در قالب نامه ها و قطعه های احساساتی نوشته شده اند، از لحاظ توصیفِ زندگی و آمال روشنفکران اشرافیِ عصر رضاشاه ارزشمندند.
معنی کلمه فتنه در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] فتنه، اختلاف، نزاع و درگیری؛ گمراهی و گناه ؛ کفر است. فتنه در اصل به معنای آزمایش و امتحان آمده است و به مناسبت در معانی متعدد و متنوعی به کار می رود؛ از آن جمله معانی یاد شده در شناسه و نیز رسوایی، قتل ، جنگ ، سوزاندن و اولاد می باشد. مقصود از فتنه در کلمات فقها بر حسب مورد استعمال و کاربرد آن مختلف است که به آنها اشاره خواهد شد. احکام مرتبط از احکام آن در بابهای جهاد ، تجارت ، نکاح و وقف سخن گفته اند. ← در جهاد ۱. ↑ لسان العرب، واژه «فتن».۲. ↑ جواهر الکلام، ج۲۲، ص۷۳. ... [ویکی اهل البیت] فتنه، تخلیص وجداسازی بخش پنهانی ناسالم چیزی از بخش سالم آنرا است. اصل این واژه چنانکه در مجمع البحرین آمده «فتنت الفضة» است یعنی زرگر چون نقره را در آتش می نهد که بخش ناسالمش جدا شود می گوید: نقره را خالص نمودم. و این به معنی آزمایش نیست که وی آن کار را از پیش به وسیله محک انجام داده است. آنچه از این ماده در قرآن کریم آمده اعم از فعل و اسم وموارد استعمال حقیقی و مجازی چون به دقت بنگری همه بدین معنی است. فتنه که در قرآن آمده به چند قسم است: 1 ـ پدید آورنده و عامل فتنه وتخلیص خود خداوند است که به مقتضای آفرینش بشر در رابطه با تکلیف وتعدیل اراده، وی را به عواملی چون زن وفرزند ومال ومقام وفقر وغنا در معرض تخلیص قرار می دهد و او را متذکر می سازد که اینک تو در برابر این عامل جدا سازنده قرار داری خویشتن را مهیا ساز مبادا بخش خطرناک درون وجودت (چون غلبه هوی و حب مال و جاه و زن و فرزند که از حد اعتدال برون رود) ترا در خود فرو برد وبه انسانیتت خاتمه دهد: (واعلموا انما اموالکم واولادکم فتنة) و (وجعلنا بعضکم لبعض فتنة) و (ونبلوکم بالشر والخیر فتنة). وگاه خداوند بر قوم وملتی یا فردی به علت عناد ولجاج آنها در برابر اوامر پروردگار عامل تخلیصی جز آنچه ملازم هر کسی بوده مانند بیماری یا فقر عمومی یا گرفتاری فردی برانگیزد که در چنان فتنه ای جامعه تخلیص شود وافراد سالم از ناسالم جدا گردند: (انّا مرسلوا الناقة فتنة لهم) و (فلیحذر الذین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنة) و (واتقوا فتنة لا تصیبنّ الذین ظلموا منکم خاصّة) و (ان هی الاّ فتنتک). 2 ـ پدید آورنده آن بشر است. مانند کیشهای باطل وبدعتهای ضلال ومذاهب انحرافی. (وقاتلوهم حتی لا تکون فتنة) و (لقد ابتغوا الفتنة من قبل وقلّبوا لک الامور). حضرت علی (ع) فرمودند : «انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع واحکام تبتدع یخالف فیها کتاب الله ویتولی علیها رجال رجالا علی غیر دین الله، فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحق لم یخف علی المرتادین ولو انّ الحق خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندین ولکن یؤخذ من هذا ضغث ومن هذا ضغث فیمزجان فهنا لک یستولی الشیطان علی اولیائه وینجو الذین سبقت لهم من الله الحسنی». [ویکی الکتاب] معنی فِتْنَةٌ: وسیله آزمایش - گرفتاری که جنبه آزمایش دارد - وسیله و سبب عذاب - عذاب (کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه... معنی تَکُنْ: می شود (در جمله "إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ "جزمش به دلیل جواب شرط بودن است ) معنی فَاتِنِینَ: گمراه کننده گان مردم (جمع فاتن است که اسم فاعل از فتنه به معنای گمراه کردن مردم است ) معنی لَا تَفْتِنِّی: مرا به فتنه نینداز(مرا به نا ملایمات مبتلا نساز یا مرا با روبرو شدن با غنائم جنگ دچار غرور و فریب نساز) معنی لَا تَکُونَ: تا نباشد(در عبارت "حَتَّیٰ لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ " به دلیل حرف "حَتَّیٰ" آخر آن منصوب شده است) معنی یَفْتِنُونَکَ: تو را به فتنه بیندازند - تو را منحرف سازند (کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شد... معنی مَفْتُونُ: در بلا و هلاکت افتاده (در عبارت "بِأَییِّکُمُ ﭐلْمَفْتُونُ " منظور از بلا و هلاکت جنون و دیوانگی است و معنی آیه می شود :"که کدام یک از شما دچار جنون اند.کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت است... معنی نَفْتِنَهُمْ: که آنان رابیازماییم - تا آنان را عذاب کنیم(کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن... معنی فَتَنَّا: آزمودیم (کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسان نیز استعمال شده ، از آن جمل... معنی فَتَنَّاکَ: تو را آزمودیم (کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسان نیز استعمال شده ، از ... معنی فِتْنَتُکَ: آزمایش تو (کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسان نیز استعمال شده ، از آن ج... معنی فِتْنَتَکُمْ: عذابتان (کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسان نیز استعمال شده ، از آن جمل... معنی فَتَنتُمْ: در بلا و هلاکت افکندید (کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسان نیز استعمال ... معنی فُتِنتُم: مورد امتحان قرار گرفتید - امتحان شدید(کلمه فتن در اصل به معنای این عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبی و بدیش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چیز در آتش و یا سوزاندنش همچنین آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسا... ریشه کلمه: فتن (۶۰ بار) در این که «فتنه» در این آیات، به چه معناست، میان مفسران گفتگو است: بعضی آن را به معنای پوزش و معذرت، بعضی به معنای پاسخ و بعضی به معنای شرک گرفته اند. این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که: منظور از «فتنه و افتنان» همان دلباختگی به چیزی است، یعنی نتیجه دلباختگی آنها به شرک و بت پرستی که پرده ای بر روی اندیشه و خِرَد آنها افکنده، این شده است: در قیامت که پرده ها کنار می رود، متوجّه خطای بزرگ خود بشوند، و از اعمال خود بیزاری جویند و به کلی انکار کنند. و اصل «فتنه» در لغت چنان که «راغب» در «مفردات» می گوید: آن است که طلا را در آتش بیفکنند و زیر فشار حرارت قرار دهند، تا باطن آن آشکار گردد و معلوم شود خالص است یا ناخالص؟ «فِتْنَه» در قرآن مجید مکرّر به معنای آزمایش و امتحان آمده است. و در تفسیر آیه 193 سوره «بقره» گفته ایم،مفهوم وسیعی دارد که هر گونه اِعمال فشار را شامل می شود، لذا گاهی در قرآن کلمه فتنه به شرک و بت پرستی که انواع محدودیت ها و فشارها را برای جامعه در بر دارد گفته شده. همچنین به فشارهایی که از ناحیه دشمنان برای جلوگیری از گسترش دعوت اسلام و به منظور خفه کردن ندای حق طلبان و حتی باز گرداندن مؤمنان به سوی کفر به عمل می آید «فتنه» اطلاق شده است.
معنی کلمه فتنه در ویکی واژه
فتنة اختلاف رأی و نظر داشتن. گناه ورزی. آشوب. عذاب، رن گناه. ستیزه، خلاف. شگفتی. دیوانگی.
جملاتی از کاربرد کلمه فتنه
در جهان فتنه بسی بود و بسی خواهد بود فتنهها جمله بر آن فتنه ما مفتتنست
کسی ز فتنهٔ آخر زمان خبر دارد که زلف و کاکل و چشم تو در نظر دارد
«اگر به صلح متمایل شدند، تو هم با توکل بر خدا تمایل نشان بده و پیشنهاد صلح را بپذیر.»[آیه ۶۶] «گروهی دیگر هستند که میخواهند شما و قومشان در امنیت باشید. البته این قوم یک نفاق درونی دارند و هرگاه راه شرک و فتنه و ستم بر مؤمنان باز شود، بدان رو میکنند (بر عکس گروه قبل که واقعاً دنبال صلح بودند). با این گروه اگر از جنگ با شما کناره نگرفتند و به شما صلح را پیشنهاد ندادند و دست از کشتار شما برنداشتند، بجنگید و هر جا یافتیدشان، بکشیدشان که ما برای شما علیه اینان تسلط کامل قرار دادهایم.»[آیه ۶۷]
بخت تو خواب دیدهٔ بیدار تا ز امن بر چشم فتنه خواب مهنا برافکند
یکی از مفصلترین مصاحبههایی که با وی انجام شده مربوط به دوران کاندیداتوری او برای انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی بود. او در این مصاحبه ضمن انتقاد از سیاسی بازی، مجلس هشتم را از این نظر با مجلس ششم مقایسه کرد. یکی از جالب توجهترین اظهارات وی در این مصاحبه این بود که: «وقتی من در بین مردم بودم و مدام برخی میگفتند «فتنه-انحراف؛ انحراف–فتنه» مردم از آنها میپرسیدند برنامهتان چیست؟! بنابراین اگر دنبال همین سیاسی کاریها باشیم مردم را خسته میکنیم. هر که تخریب کرد و هر که غلو کرد بازنده ماجرا است.»
به اعتقاد مارسل بوازار-استاد حقوق دانشگاه ژنو-: «علت سختگیری اسلام دربارهٔ مرتد شاید بدان جهت باشد که در نظام حکومتی و سیستم اداری جوامع اسلامی، ایمان به خدا صرفاً جنبه اعتقادی و درون قلبی ندارد، بلکه جزء بندهای پیوستگی امت و پایههای حکومت است، به طوری که با فقدان آن قوام و دوام جامعه اسلامی متلاشی میشود و مانند قتل یا فتنه و فساد است که نمیتواند قابل تحمل باشد.»
در ۱۳ دی حامیان حکومت جمهوری اسلامی ایران با دعوت نهادهای دولتی، در شهرهای مشهد، ارومیه، اردبیل، اصفهان، اهواز، خرمآباد، آبادان، بوشهر، گرگان، اراک و بیرجند، قوچان، کاشمر، سبزوار و نیشابور، دهها هزار نفر برای محکوم کردن معترضان، تظاهرات برگزار کردند. محمد علی جعفری فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این روز را «روز پایان فتنه ۹۶» خواند.
أو أهل مدینه بود و در زمان عثمان إسلام آورد و مهمترین نقش را در شورش علیه عثمان ابن عفان و ترور او داشت و پس از آن در شورش و فتنه علیه علی بن ابی طالب و خدا خواندن او نقشآفرینی کرد.
ز جور سال و مه ایدوست کس نرست، تمام اسیر فتنهٔ دیماه و تیر و مردادند
فتنه ها از یک گریبان سر برون آورده اند یا صف مژگان به گرد نرگس جادوست این؟
آن خون که گاه مستی از آن مست ما چکد از زلف فتنه بارد و از جان بلا چکد
ز امن تودر پای فتنه است بندی ز عدل تو بر دست ظلمست حنی
فتنه ها خاست از آن زلف که هندوی تو بود تا از آن ترک کماندار چها برخیزد
فتنه روز قیامت در رکابش می رود رایت حسن بلند اقبال، یا بالاست این؟
ترجمه ی الهی قمشهای:و (ای مؤمنان) با کافران بجنگید تا دیگر فتنه و فسادی نماند و آیین همه دین خدا گردد، و چنانچه دست (از کفر) کشیدند خدا به اعمالشان بیناست.
در ۱۱ سپتامبر ۱۱۸۵، آندرونیکوس که از این حملات آگاه شده و برای مقام خود نگران بود فرمان داد تا تمامی آنانی را که به جرم فتنهانگیزی زندانی شدهبودند را اعدام نمایند. او سپس از پیشگویی پرسید که چهکسی پس از او امپراتور خواهد شد و او شخصی با نام ایزاک (اسحاق) را معرفی نمود. آندرونیکوس احتمال داد که آن شخص باید یا ایزاک کومننوس، حاکم قبرس باشد یا ایزاک آنجلوس. پس فرمان قتلشان را صادر نمود.
او که زادگاهش بغداد بود پساز مهاجرت پدرش، ابوعبدالله طاهر بن محمدبن عبدالله بغدادی، ساکن نیشابور شد و سرانجام بر اثر واقعهای که از آن با عنوان «فتنهٔ ترکمانان» یاد کردهاند، به اسفراین نقل مکان کرد.
گر حسود از فتنه آتش زد جهان را باک نیست آتش نمرود گلزار آمد ابراهیم را